جمهوریت چیزی نیست که وصله پینه ای باشد
علی پور معظم/ حسینیه انقلاب اسلامی شیراز در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی سلسله جلسات تبیینی با عنوان"مجلس بلند گوی دشمن یا مردم" برگزار می کند که مجتبی احمدی سخنان خود را با موضوع" مجلس برای جمهوریت یا اشرافیت سیاسی" در اولین جلسه اینطور بیان کرد؛
می دانیم که همه انقلاب های بزرگ در معرض انحراف هستند.آخرین نمونه انقلاب های(دینی) نهضت حضرت رسول(ص) بود که دچار انحراف شد. در حال حاضر ما نگرانیم از اینکه چه مسیری را داریم طی می کنیم؟آیا این مسیری که در دهه چهارم انقلاب طی می کنیم مسیری هست که کمک کند به تحقق آن هدفی که در 57 رقم خورد یا اینکه با آن فاصله داریم؟
یک آیه در قرآن است که می فرماید؛« لَقَد أَرسَلنا رُسُلَنا بِالبَیِّناتِ وَأَنزَلنا مَعَهُمُ الکِتابَ وَالمیزانَ لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسطِ »یعنی هدف انبیا و کل مسیری که ما طی کرده ایم در این 1400 و اندی سال به خاطر این بوده که مردم ازبین خودشان درهمه مناسبت های اجتماعی به انصاف و عدالت رفتار بکنند.
امام برای شروع نهضت، انقلاب معرفتی کردند، البته کار بسیار سختی بود. ایشان میگفتند« خون دلی که پدر پیرتان از این دسته روحانیت متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی های دیگران نخورده» همین انقلاب معرفتی ما را کم کم به این رساند که قرار است «ناس» فاعل این عدالت باشند و با سلطنت کردن این امر محقق نمی شود.
امام خودشان می گفتند؛ از زمان رضا خان و درگیری هایش با مدرس، پی گیر اوضاع بودند و اینطور نبود که کنج حجره ها بی خبر باشند. بلکه به خوبی از اوضاع جامعه اطلاع داشتند وخودشان در مصاحبه ای در نجف در پاسخ به سوالِ «اگر پیروز شدید چه کار می کنید؟»خاطر نشان می شوند که؛ من اشتباه مصدق را نمی کنم،من بسیج مردمی تشکیل می دهم. امام فهمیده بود، جایی که مردم برای عدالت قیام کنند هر جریانی در مقابلش باشد شکست خواهد خورد.
امام از مسئله جمهوریت کوتاه نیامد با اینکه یک عده معتقد بودند که بعد از پیروزی انقلاب چون مردم ظرفیت ندارند، حکومت برای چندسال بر عهده امام باشد، خود همین برخی انقلابیون این حرف را به امام میزدند.
امام فرمودند؛ نه خیر آقا فقط جمهوری اسلامی. اینکه فرمودند اسلامی این موضوع خیلی مهم بود و امام می گفتند، که ذات دین به دنبال برقراری قسط به دست مردم است و جمهوریت هم چیزی نیست که از فضای دموکراتیک دنیا گرفته باشیم و وصل کرده باشیم به اسلامیت بلکه از خود دین است.
امام بعد از پایان جنگ فرمودند؛ که اداره کشور بر اساس همین اسلوب باید طراحی و عملی بشود. مردم گوشت مقابل تانک نیستند که روز مبادا اهمیت پیدا کنند و بعد از آن هیچ نقشی نداشته باشند و بروند در خانه هایشان.
اما اگر بپذیریم که حکومت حق مردم و مال مردم است که مردم آن را تفویض می کنند؛ آن موقع مردم حق پرسش دارند، حق نظارت دارند. گفتمان مردم سالاری دینی امام هنوز کامل محقق نشده و در حال حاضر بهترین حالتش دین سالاری مردمی است. یعنی دو پارادایم وجود دارد و باید به صورت جدی این ها را بگذاریم وسط و بحث و نقد کنیم. من بارها شاهد بودم که دین سالاری مردمی چقدر خشن می شود و به سمتی می رود که برای مردم جایگاهی قائل نیست.
ما تقریباً با جمهوریت فاصله گرفته ایم. جمهوریتِ قوام یافته و اصیلی که قائل به این قیام هستند و آرام آرام تبدیل میشود به جمهوریت نمایندگانی که مردم فقط در انتخابات بیایند و رای بدهند و لطف کنند برای راهپیمایی ها هم حضور پیدا بکنند و آن فردی هم که میخواهد رأی مردم را داشته باشد از خدا می خواهد که همین مردم فعال سیاسی هم نباشند.
در انتخابات یک عده برای خودشان تقسیم قدرت می کنند و این مسئله وحشتناکی هست که ما رسیدیم به اشرافیت سیاسی. گویا یک عده فقط باید بروند و کرسی ها را پر کنند، مردم را بکنیم زینت شوارع دنبال ماشین ها راه بیفتند، فرقی هم نمی کند چه این دولت باشد چه آن دولت. ولی اینکه مردم بیایند بگویند ما برای فساد برنامه داریم، یکی دیگر بگوید آقا من اعتراض دارم که خدمات و منابع شهری به محدوده خاصی ارائه می شود؛ در جوابش می گویند این حرفهای براندازانه چی هست که می زنید؟! می گویند حرف های گنده تر از دهانشان می زنند، مردم مگر حق دارند این حرفها را بزنند؟!
نماینده تراز انقلاب باید از دل مردم باشد و درک دقیقی از مسایل مردم داشته باشد. آیا نماینده ها درکی از آسیب های جنسی که درجامعه ما هست دارند؟ می دانند الان جوان ها چقدر مشکل دارند؟ فهمی از این دارند که بخواهند برای حلش برنامه داشته باشند؟ یا نه مسئله اش این نیست. مسئله اش دعوای سیاسی با یک جناح دیگر هست. اگر با آن نگاه جمهوریت ببینیم نماینده باید کسی باشد که مردم خودشان به نتیجه برسند که این فرد می تواند مشکلاتشان را حل کند.
امیرالمومنین به مالک فرمودند؛ اگر رعیت حتی به تو ظن ظلم برد مستقیم رابطه ایجاد کن تا حرفش را بزند، با مردم گفت و گو کن تا رابطه ات با آنها قطع نشود.
حتی فرمودند یک مجلس عمومی تشکیل بده تا همه مردم بیایند و حرف بزنند. حکمرانی مردمی امیرالمومنین کجا و ما کجا! بعد فرمودند بگو این نظامی ها بروند تا آن کسی که می خواهد با تو صحبت بکند به لکنت زبان نیفتد و نترسد از ابهت نظامی اینها. و کسی که با تو بغض دارد را بگذار تا حرفش را بزند، امیرالمومنین ادامه می دهد؛ من بارها شنیدم از رسول الله «جامعهای به مقام تقدس نمیرسد مگر اینکه در آن جامعه ضعیف بدون لکنت زبان حقش را از قوی بگیرد »بعد امام خطاب به مالک میگوید؛ توقع نداشته باش مردم خیلی اتو کشیده و با احترام بیایند و با تو حرف بزنند، احساس نکن شأن سیاسیت شکسته شده است، تو باید سعه صدر داشته باشی و سینه ات را فراخ کنی که مردم بیایند و با تو حرف بزنند و احساس کنند که می توانند حقشان را مطالبه بکنند.
امام میفرمایند؛ اگر این رابطه والی با رعیت ایجاد شد مردم طمع دارند که این حکومت باقی بماند و اگر به دنبال این هستی که دشمن به حکومتت ضربه نزند عدالت را برقرار کن. اجازه بده که مردم بیایند و حرفهایشان را بزنند که همین موجب نا امیدی دشمن می شود. مردمی که حکومت را بخواهند دشمن نمی تواند بر آنان پیروز شود. بعد از آن طرف می گویند؛ اگر این اتفاق نیفتد بیماری های روانی در جامعه زیاد می شود.
سوال پیش می آید که عدالت سیاسی ربطی به بیماری روانی دارد؟چه کسی این حرف را می زند؟خب امیرالمومنین.
اگر مردم احساس تعلق نکردند و اگر نتوانستند حقشان را بگیرند بیماری های روانی زیاد می شود. چرا؟چون به مردم اگر ظلم شد اعصاب و زندگی شان به هم می ریزد.
همین آدم اگر جایی نباشد که حرفش را بزند دچار بیماری روانی می شود، افسرده و پریشان حال می شود. بدترین حالتش این است که فرد دچار بیماری روانی بشود و حتی پرخاشگر هم بشود، طرف دارد برای حقش داد میزند، می گویند داری تشویش اذهان عمومی میکنی!
خداوند در قرآن مگر نفرمود؛ «لا یحب الله الجهر بالسوء من القول إلا من ظلم» خداوند دوست ندارد کسی صدایش را به زشتی بلند کند مگر جایی که دارند بهش ظلم می کنند حتی اگر فحش هم بدهد اشکالی ندارد، علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می فرمایند؛ سوء حتی فحش هم هست.
لذا جمهوریت برای ما یک دغدغه مکتبی هست و در این سالهای سپری شده که نگاه می کنیم نگران به محاق رفتن جمهوریت می شویم. و حتی آنهایی که دغدغه انقلاب دارند خیلی احساس نمی کنند که همه مردم در عرصه مدیریتی جامعه وارد شوند. اینها دغدغه های جدی هست که باید باهم گفت و گو کنیم و فهم کنیم اوضاع را.من به عنوان کسی که می بینم و می شنوم نگران این هستم که ما مردم را از دست بدهیم.جمهوریت چیزی نیست که وصله پینه ای باشد.