کودکان همیشه غایب نیمکت های چشم به راه
در هر گوشه ای از شهر می توان آنها را دید. سر چهار راه ها، پیاده روها، گورستان ها، کنج دیوار پاساژ ها و مغازه ها، پارک ها، مقابل رستوران ها و... . یکی فال و گل می فروشد، یکی سنگینی آدمها را وزن می کند.
دیگری اسپند دود می کند، آن یکی که کوچکتر است، روی پنجه پا می ایستد تا شیشه های ماشین ها را به امید چند صد تومنی دستمال بکشد و درد آورتر، دختر بچه ای است که درمیان تمام کاغذ پاره هایی که ادعای حمایت از حقوق او را دارند، به رقص می آید تا چشم نوازی کند. بعضی ها هم کمتر دیده می شوند و کارگاهها و کوره پزی ها جایشان است. و همه اینها تکرار تلخ روزهای کودکانیست که از هرآنچه سهم کودکی کردن است محرومند.
عده ای، کودکان کار و خیابانی را از معضلات کلان شهر ها می دانند، کودکانی که به واقع معضل نیستند و آینه تمام نمای کم توجهی ها و بی مسئولیتی ها و تبعیض ها هستند، کودکانی که گاهی مایه دلخوشی برخی ها می شوند برای عکس های سلفی و برنامه های تشریفاتی!
افزایش روز افزون کودکان کار، ورای آمارها، با چشم هم قابل مشاهده اند. دلایل مختلفی اعم از؛ فقر و مشکلات اقتصادی، تورم، بیکاری والدین، نداشتن سرپرست یا بد سرپرست بودن و... موجب کار کودکان یا بیگاری کشیدن از آنها می شود. در هر جای دنیا و از جمله کشور خودمان وقتی بی عدالتی ها، فقر و بیکاری زیاد می شود در نتیجه، معضلات فرهنگی و آسیب های اجتماعی از جمله بزهکاری، دزدی، قتل، کودکان خیابانی و طلاق افزایش می یابد، به همان میزان آمار تعداد کودکان کار هم افزایش می یابد.
برخی ارگانها و بیشتر مراکز مردم نهاد، تلاش هایی برای سامان دهی کودکان کار و خیابانی انجام می دهند. اما باز به چرخه کودکان کار اضافه می شود و با وجود آسیب ها و خطراتی که سلامت جسمی، روانی و حتی جنسی آنها را تهدید می کند که می توان به مواردی مانند سوء تغذیه، اعتیاد و ایدز، تعرض جنسی، پرخاشگری، افسردگی و... اشاره کرد، متأسفانه اراده لازم جهت بهبود وضعیت کودکان کار موجود نیست، یا غیر قابل ملاحظه است.
کودکانی که می توانند سرمایه آینده کشورمان باشند، ناخواسته درگیر مسایلی می شوند که در ادامه حیات و بزرگسالی موجب طرد و تحقیر و محرومیت شان از داشتن خانواده و زندگی سالم و رشد و کمال انسانی می شود و شاید وقتی کسی از آنها دست به کاری خلاف زد، دزدی کرد یا هنجارها را قبول نکرد، کسی از او نمی پرسد کودکی تو چگونه و کجا گذشت!
«بر اساس آمار سازمان جهانی کار، سالانه ۲۵۰ میلیون کودک ۵ تا ۱۴ ساله در جهان از کودکی محروم میشوند، که طبق این آمار ۱۲۰ میلیون نفر از آنها وارد بازار کار شده و مشغول به کار تمام وقت هستند. ۶۱ درصد این کودکان در آسیا، ۳۲ درصد در آفریقا و۷ درصد در آمریکای لاتین زندگی میکنند.»
آمار دقیقی از کودکان کار و خیابانی در کشورمان و شهرهای مختلف ارائه نمی شود و از چندهزار نفر تا 2 میلیون و حتی 4 میلیون نفر متغیر است. که وجودشان قابل انکار نیست و تعدادشان درکلان شهرهایی چون تهران، مشهد، شیراز و اهواز بیشتر است.
با وجود اینکه در سال 1373 دولت ایران پیمان نامه جهانی حقوق کودک را امضا کرد و تعهدات مربوط به کودکان کار و خیابانی را که می گوید: کودک باید در برابر هر کاری که رشد و سلامت او را تهدید میکند، حمایت شود و دولتها باید حداقل سن کار و شرایط کار کودکان را مشخص کنند، به صراحت پذیرفت. و با وجود اینکه ماده 79 قانون کار؛ اشتغال به کار کودکان زیر 15 سال را ممنوع دانسته است و علاوه بر دولت، مجلس، قوه قضائیه، وزارت بهداشت، وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی، کمیته امداد امام خمینی(ره) ، بهزیستی و... مستقیم و غیر مستقیم، مسئول و متولی رسیدگی به وضعیت کودکان کار و خیابانی هستند، اما با گذشت سال ها می بینیم که حتی برخی از کودکان از حق داشتن هویت و شناسنامه، بیمه سلامت و تحصیل نیز محروم هستند.
پدیده «کودکان کار و خیابانی» ثمره این دولت یا آن دولت نیست و در طولانی مدت، با نمونه ای از عوامل ذکر شده به وجود می آید. که البته، سیاست اقتصادی دولت ها در وضعیت معیشتی مردم هم قابل انکار نیست و نمی توان با کارهای تشریفاتی و بخشنامه ای و سفارش های مقطعی بدون اراده و برنامه و دلسوزی امید داشت که وضعیت کودکان کار بهبود و تعدادشان کمتر یا متوقف شود.