برای فیش های حقوقی غربت هارون
سلمان کدیور
فیش فیش فیش!
سیاه
پلید
کریه
می خزد میان تفتیده خاک سیستان
و می بلعد کودکان زاغ چشم بلوچی را
که در آغوش مغیلی بی رحم
در پی تکّه نانی هستند!
و دخترکان لچک سر بشاگرد
که در رویاشان
حجله ای می بینند
از چوب و چیلک لاستیک!
و پیرزنان خمیده دیشموک
که بار جهانی را به دوششان دارند!
*****
فیش فیش فیش
می خزد نرم نرم
آرام آرام
چو نسیمی
که حامل طاعون است
میان خیابان های این شهر
و به دهان می گیرد
نوزاد سقط شده زنی خیابانی
که قرارش بود
انسان شریفی باشد
مثل تمام آدم ها!
و می گزد پایْ برهنه طفلی
که پشت چراغ رنگی چهل راه ها
به بنز سوار یقه سفیدی
می فروشد فال سعادت را!
*****
فیش فیش فیش
زبان می کشد
می چرخد
می گردد
چو نیلویی زهر آگین
به دور ویلچر برادر مجروحم
و تاب می دهد
بدن پولکین طلایش را
حول گلویش
که خردل عمو سام و مرکل و ملکه
به خس خس اش انداخته است!
*****
فیش فیش فیش
آه خدایا
از کدامین آستین
خزیده این افعیان هفت سر؟
آستین صفدر ها؟
فریدون ها و بابک ها؟
سکوت بلندگو ها و منبرها؟
یا که شاید
چاه های تاریک نفت
که زیر میز آقای بانک مرکزی حفر است؟
یا لابی های تو در توی بهارستان و
پاستور و سعداباد؟
یا سیاه چاله هایی
که در اتاق بازرگانی زنده است؟
*****
آه خدایا!
این پاسخ کدامین جرم است؟
پاسخ کدام رنج است
که در میدان ژاله
ابلیس را
در سیل خون رُفتند
پاسخ کدام پیشانی است
در بلندی های سومار
به قناصه ای خوش آمد گفتند
این تاوان کدامین کفر است
که گله گوساله های طلا
پر کنند مزارگاه پدرم را
که به نان جو و حصیری اکتفا می کرد؟
این
تاوان کدامین خیانت است؟
این میراث کدامین سامری بوده است؟
آه خدایا!
این
بوی غربت کدام هارون است؟
دیشموک: منطقه ای محروم در استان کهگیلویه و بویراحمد