نه به اشرافیگری، آری به شفافیت
بالاخره داستان مفاسد اقتصادی به نقطه ای رسید که نشان داد سخن گفتن از شیر تو شیر بودن سیستم اقتصاد سیاسی کشور چندان هم بیراه نیست! افشاگری فیش های حقوقی کلکسیونی از این وضعیت شیر تو شیر است. از نقطه صفر شروع کنیم مسئله قوانین.
قوانینی که به صورت کیلویی نوشته می شوند و چنین امکانی را فراهم می آورند که به راحتی بتوان با تفاسیر مختلف و با بسط ید قائل شدن برای مدیران ارشد، دست شرکت ها و مدیران دولتی برای سهم بری بیشتری از بیت المال را باز گذاشت. البته داستان قوانین به اینجا ختم نمی شود تقریبا مفاهیم کلی، تفسیر پذیر و همچنین اعطای اختیارات بدون مسئولیت به مجریان قانون امکان سوء استفاده از قوانین را در بسیاری از عرصه ها در کشور فراهم آورده است.
از قانون که بگذریم در ماجرای فیش های نامتعارف حقوقی واقعا جای سوال اساسی وجود دارد که شورای دستگاه های نظارتی کشور با ۷ دستگاه اصلی نظارتی سه قوه اعم از وزارت اطلاعات، دیوان محاسبات، سازمان بازررسی کل کشور و... چرا این مسئله را کشف نکرده و با آن برخورد نکرده بودند؟ واقعا رسوایی فیش های حقوقی ناکارآمدی و بی خاصیتی دستگاه های نظارتی را نیز به خوبی نشان داد تا جایی که فلسفه وجودی این سازمان ها و شورای دستگاه های نظارتی عملا زیر سوال رفته است.
اما بدتر از همه آن که برخی مسئولان دولتی از جمله وزیر بهداشت ابتدا مسئله افشای فیش های حقوقی را عملی خلاف اخلاق آن هم اخلاق اسلامی دانستند و چنین رفتاری را به توده ای های اول انقلاب نسبت دادند و البته چه دردناک است که هرگاه مسئله مبارزه با فساد و بی عدالتی مطرح می شود به یکباره همه مسئولان به مثابه معلمان اخلاق و نه مجریان عدالت سریعا عموم را دعوت به تقوای الهی می کنند و بدون آنکه حساسیتی نسبت به ظلم اکبر داشته باشند یادشان به خطرات و آسیب هایی که متوجه فرهنگ عمومی و اخلاق اسلامی در ام القرای جهان اسلام است، می افتد.
اما جالب اینجاست که وقتی مسئله فیش های حقوقی در شبکه های اجتماعی برجسته شد و مردم نسبت بدان واکنش اعتراضی نشان دادند، همین آقایان ناگزیر از آن شدند با خواست مردم همراهی کنند و البته در آدرسی غلط و حرکتی نمایشی اقدام به عزل چندین نفر از این مسئولان بنمایند. نمی دانم چرا وزیر بهداشت محترم در قبال این رفتارهای خلاف ادب و اخلاق کوتاه آمد و مانع از بی اخلاقی بزرگتر برکناری مدیران نشد؟
اما به راستی چرا جامعه ما به فرهنگ بگم بگم و افشاگری اقبال نشان می دهد و البته مسئولان محترم این بی اخلاقی بزرگ را آفتی خطرناک برای جامعه دینمدار! ایران می دانند؟ اما می خواهم کمی با این مدیران و مسئولان اخلاق مدار ام القرای جهان اسلام همدل تر باشم تا مردمی که دیگر شرم و حیایشان را از دست داده اند. من به مثابه یک مدیر و مسئول اخلاق مدار، افشاگری را یک آسیب می دانم. من از بگم بگم بدم می آید و معتقدم دوران بگم بگم تمام شده است. من از این وضعیت خسته شده ام و اینکه همچنان بگم بگم برای مردم جذاب باشد رنج می برم. من از فریب دادن مردم در باب حقیقت با تکنیک بگم بگم متنفرم؛ من نگران اخلاقم.
اگر بپذیریم که این نگرانی های مسئولین برحق و بجاست و نگرانی از بازگشت آن مرد، محترم و معتبر است. پس چرا این مسئولین محترم چاره اندیشی اساسی نمی کنند؟ یکبار برای همیشه باید این داستان مسخره بگم بگم را پایان داد و این هدف محقق نمی شود جز از طریق شفافیت. من در عجبم که این مسئولان محترم چرا هم خر را می خواهند هم خرما را. هم می خواهند افشاگری و بگم و بگم تمام شود و هم شفافیتی شکل نگیرد. شاید مشکل از آن باشد که در جامعه شفاف هرچند مشکل بی اخلاقی ها پایان می پذیرد اما اتفاق دیگری رقم می خورد که شاید برای مسئولان ضررش بیشتر از نفعش باشد. آری در جامعه شفاف مسئولان زیر نظر خواهند بود، زیر نظر مردم. آقایان ظاهرا نه از بگم بگم خوششان می آید و نه از نظارت مردم بر تصمیماتشان.
واقعیت آن است که در جامعه شفاف، بگم بگمی وجود نخواهد داشت. در جامعه شفاف مردم از تصمیمات با خبر خواهند بود. در جامعه شفاف دارایی های مسئولین توسط مردم رصد می شود تا از بیت المال برای خود پس انداز نکنند. در جامعه شفاف مردم جلوی تصمیمات غلط را خواهند گرفت. در جامعه شفاف اگر دستگاه های نظارتی هم خواب باشند مردم بیدار خواهند بود. در جامعه شفاف مردم می دانند نمایندگان مجلس به چه طرح و لایحه ای رای می دهند و به کدامیک رای نمی دهند. در جامعه شفاف اگر قانون را هم بشود دور زد مردم را نمی شود. در جامعه شفاف اگر بگم بگم وجود ندارد، بخور بخور نیز وجود نخواهد داشت. در جامعه شفاف هم اخلاق رعایت می شود و دیگر کسی افشاگری نمی کند و هم عدالت وجود خواهد داشت چرا که دیگر کسی جرات دور زدن ملت را نخواهد داشت.
اگر داستان فیش های حقوقی به ایجاد شفافیت در کشور منتهی نشود و با عزل نمایشی چند مدیر، آبی بر آتش عدالتخواهی مردم ریخته شود متاسفانه باید بگوییم که این ماجرا نیز آدرس غلطی بیش نبوده است. در شرایطی که سیستم اقتصادسیاسی کشور به تاریکخانه ای برای فساد تبدیل شده است چاره ای جز شفافیت وجود ندارد. فساد در تاریکی رشد می کند و عدالت در شفافیت رقم می خورد. بنابراین راه اخلاق و عدالت از شفافیت می گذرد.
بنابراین باید گفت :
مرگ بر افشاگری، زنده باد شفافیت