شهرها این گونه به اشغال میلیاردرها در می آیند!
حسین شهبازی زاده/
در طول یک دههٔ گذشته، درآمد شهرداریها با سرعت روز افزونی رشد یافته تا آنجا که بودجهٔ شهرداری تهران، با رقم نجومی ۱۷ هزار میلیارد تومان به بودجهٔ عمرانی کل کشور نزدیک شده است.
قدرت برخاسته از این درآمدها تا آنجاست که با کمی اغراق، مدیریت شهری را میتوان بهعنوان قوهٔ غیر رسمیِ جدید در کنار قوای رسمی ۳ گانهٔ کشور نام برد.
درآمدهای شهرداریها غالباً از محل تراکمفروشی کسب می شود.
تراکم فروشی یک شیوه "من درآوردی" و "بیخود" است که در هیچ کجای جهان تا کنون سابقه ای نداشته و از دهه هفتاد به این سو باب شده است.
به عبارت دیگر و در توضیح تراکم فروشی میتوان گفت : یک بودجه حبابی و کلان که از "قانون فروشی" ؛ "تخریب شهر" و فروش شهر به سرمایه سالاران کسب می شود و نیز قرار است در فرآیندی "دایره ای" در همان جایی خرج شود که کسب شده!
شهری که قرار است محل زندگی "همه" شهروندان باشد و "همه حوائج" آنان را تحت مدیریت معقول ،کارشناسی و عادلانه مدیران تامین نماید تبدیل میشود به جایی که مدیران شهری "تنها" و "تنها" دلالانی هستند که با توسل به "تراکم فروشی" شهر را به تعدادی "سرمایه بردار" میفروشند و در حقیقت استقلال شهر از میان میرود اما نه به صورت کلاسیک و آن چنان که "خرمشهر" اشغال شد. بلکه به صورتی کاملا قانونی و نرم و بدون درگیری و خونریزی و تنش های فیزیکی شهرها به اشغال میلیاردرها در می آیند!
یکی از عوارض این نحوهٔ کسب درآمد، انباشت تبعیض آمیز ناعادلانه و کاریکاتوریِ امکانات در پایتخت است که به همین واسطه جمعیت زیادی نیز در تهران متمرکز شده و مدیریت شهر را با گرههای کور مواجه می کنند. برای مثال؛ اخیراً موضوع آلودگی هوایِ پایتخت تبدیل به یکی از چالش برانگیز ترین موضوعات رسانه ها شد و همانطور که مطلع هستید، عده ای را حول این نظر که: "آلودگی هوا نتیجه کیفیت پایین بنزین است" در این سوی میدان و عده دیگری را که متقابلا نظر دیگری دارند، در سوی دیگر میدان به صف کردند. حال آنکه فارغ از این بحث ها، اول باید به این موضوع پرداخت که اصولا کدام سیاست مدیریت شهری به این نقطه رسیده که یک چندم جمعیت کشور فقط در یک شهر جمع بشوند؟! و کدام نگاه و استراتژی رضایت به این داده که در این وانفسای خفگی و دودگرفتگی و آلودگی،حدود ده هزار هکتار درخت در طول دو دهه ی سال گذشته قطع بشود؟!
با رجوع به نمای شهر تهران، و گذر از معابر و خیابانها بهخصوص در نقاط بالای شهر، آنچه بهوضوح قابل مشاهده است، واگذاری شهر به سرمایه سالاران و زراندوزان وسرمایه بردارانی است که تبدیل شهر به یک مجتمع بزرگ تجاری را وظیفهٔ خود میدانند. ده ها پروژه تجاری بزرگ که مثل قارچ هر روز در شهر می رویند، اسناد مصور تغییر کاربری پایتخت هستند. که اگر به اثر شهر بر شهروند معتقد باشیم _که هستیم_ آیا این تغییر کاربری شهر به تغییر سبک زندگی شهروندان نخواهد انجامید؟ و آیا فرهنگ شهر متناسب با همین تجاری سازیِ بی هویت عوض نخواهد شد؟
اطلس مال، اطلس پلازا، پالادیوم، بوستان مادر و باغ پسیان و ده ها مثال دیگر اسناد تغییر کاربری پایتخت هستند. ده ها و صدها مجتمع تجاری که غالبا بارانداز اجناس بنجل و کم کیفیت خارجی هستند؛ در حالی که بر اساس تجربه های اثبات شده و استانداردهای رسمیِ بین المللی هر واحدِ فروش محصولات خارجی با ورشکستگی و تعطیلی واحد های تولید محصولات داخلی نسبت مستقیم دارد.
از طرف دیگر، بسیاری از این پروژههای تجاری بر ویرانهٔ باغها ساخته میشوند. وسعت این تخریبها تا آنجاست که دبیر شورای عالی معماری و شهرسازی اخیرا اعلام کرده در طول ۱۰ سال گذشته، ۴ هزار هکتار از باغات شهرِ تهران، نابودشده است.
این در حالی است که طبق ماده ۴ قانون اصلاح لایحه قانونی حفظ و گسترش فضای سبز در شهرها مصوب ۱۳۸۸ مجلس شورای اسلامی؛ قطع درختان درمحدوده شهرها جرم بوده و برای آن مجازات حبس از ۶ ماه تا۳ سال پیش بینی شده است.
در همین باب رهبری _مد ظله العالی_ میفرمایند: ” آن چیزى که ثروت اصلى کشور است، .. باغات داخل شهرهاست، .. باید محفوظ بماند. هم سازمان محیط زیست، هم دستگاههاى ذىربط دولتى، هم مسئولین و نمایندگان در مجلس، هم مسئولین در قوه قضائیه، و در مورد شهرها و حریم شهرها هم شهردارىها، در سرتاسر کشور موظفند که این کار را دنبال کنند. ما همیشه این مسئله را تکرار می کنیم، اما باز مىبینیم که کار درستى انجام نگرفت!” (روز درخت کاری۱۴ اسفند ۱۳۹۱)
از این غم انگیز تر آن است که "مدیریت" همچون یک کالا از تهران به کلان شهرهای دیگر صادر می شود و دیگر شهرهای بزرگ کشور از روی شیوه های مدیریت پایتخت الگو برداری می کنند و همین امر موجب شده تا ابتلائاتِ مدیریتیِ تهران به طرز حیرت انگیزی در دیگر نقاط کشور شیوع بیابد تا بدان جا که شاهدیم:مشهدالرضا در یک عملیات ضربتی و همه جانبه ی تجاری سازی به سرعت در حال تبدیل شدن به یک پاساژ خرید بزرگ است که حرم شریف حضرت رضا _علیه السلام_ نمازخانه آن است!
و در شیراز(حرم سوم اهل بیت _علیهم السلام) نیز، به تصریح آیت الله ایمانی امام جمعه شیراز شش برابر نیازش واحد تجاری دارد.
در پایان لازم است بر این نکته تاکید کنم که اگر قرار باشد در مبارزه با زمینخواری و کوهخواری و همچنین شهرسازی اسلامی-ایرانی و امثال آن اتفاق عینی و خاصی بیافتد، باید ساختار فسادخیز تأمین درآمدهای شهرداریها تغییر پیدا کند و این تغییر اگر بنا باشد فراگیر شود، ضروری است که از الگوی شهرهای کشور _یعنی تهران_ آغاز شود.