باید طبقه حاکم هم عوض بشود...
حسن رحیم پور ازغدی/
تعویض هیئت حاکمه کافی نیست؛باید طبقه حاکم هم عوض بشود...
سلمان فارسی وقتی که دید بعد از فوت پیامبر ریختند به خانه علی و علی را به زور کشیدند به سمت مسجد برای بیعت. آنجا دارد که بعضی از اصحاب خاص حضرت امیر دست به شمشیر به چشم علی نگاه میکردند که ایشان فرمان درگیری بدهند و حضرت امیر با چشمش اشاره کرد که کاری نکنید. آنجا دارد که سلمان فارسی کنار کوچه ایستاده بود و دید که دارند با علی چه میکنند. وقتی که حضرت امیر علامت داد که کاری نکنید.این دورانی است که باید تحمل کرد. دوران سکوت برای وحدت.
و دوران قیام برای عدالت بعداً خواهد رسید. آنجا دارد که سلمان فارسی وقتی که دید عمامه علی را به گردنش انداختهاند و دارند او را میبرند، به دیوار تکیه کرده بود و رو کرد به مردم و با لهجه فارسی گفت: کردید و نکردید.خطاب به آن جامعه و وارثان انقلاب پیامبر گفت کردید و نکردید. مسلمانی کردید و نکردید. حفظ ظواهر کردید اما باطنش را به باد دادید. مغز انقلاب را فدای قشرش کردید و مضمون انقلاب را فدای فرمش کرید. در این شرایط و بعد از تثبیت یک انقلاب، اگر نسل دوم و سوم انقلاب از مفاهیم انقلابی و از ارزشهای انسانی در جامعه بعد از انقلاب، جانانه و ابوذری دفاع نکنند و قیام نکنند و حتی اگر سخت افزار انقلاب حفظ بشود، نرمافزارش عوض میشود.
اگر هوشیاری ایدئولوژیک و انقلابی در این مسأله نباشد و انقلاب فقط سخت افزارش حفظ بشود، نرمافزارش تغییر میکند و شما متوجه نمیشوید. ما هم متوجه نخواهیم شد. مثل ساختمانی که ساختمانش باشد و ساکنانش عوض بشوند. ساختمانی که به دست انقلابیون وبه دست عدالتخواهان و به دست مجاهدین و شهیدان ساخته شد، زیر سنگینترین آتشها، کمکم عدالت ستیزان و قاعدین و مخالفین اصل تئوری آن انقلاب دینی، ساکنان آن ساختمان خواهند شد. اگر این هوشیاری نباشد. این ارواح خبیثه ماقبل انقلابها دوباره قابل احضار هستند و میتوانند در بدن انقلابها حلول کنند و فرمان جامعه را به سمت دیگری بچرخانند. اول با زاویههای کم وبعد شما میدانید وقتی انحراف با یک زاویه کوچک شروع بشود، شما اولش تفاوت مسافتی بین این دو ضلع نمیبینید. اما وقتی در طول زمان ادامه پیدا کند همین زاویه کوچکی که باز شده، در طول زمان میبینید که آنقدر فاصلهها زیاد میشود که اصلاً دیگر کسی آن انقلاب را به جا نمیآورد. به جا نمیآورد که کی بوده، چی بوده، اصلاً برای چی تشکیل شده. اصلاً یک طوری که ظاهرا همه چیز به جای خودش هست و واقعاً هیچ چیز به جای خودش نیست. همه چیز درست است وهمه چیز خراب و به همین دلیل است که انقلاب اسلامی نباید فقط به تغییر رژیم اکتفا میکرد، بلکه باید با نرمافزار جدید دینی و انقلابی به تغییر سیستم بپردازد. تعویض رژیم کافی نیست. باید سیستم عوض بشود و الا اگر سیستم عوض نشود همان ارزشهای ما قبل انقلاب یا خودشان ویا شبحشان دوباره به داخل حاکمیت و به داخل جامعه و به داخل افکار عمومی وبه داخل دانشگاه عودت میکنند. چنانکه دارند میکنند. آن از در رفتهها از پنجره برگشتند. تعویض هیئت حاکمه کافی نیست، باید طبقه حاکم هم عوض بشود. طبقهای که در جامعه جاهلی حاکم بود و بر آن اساس حکومت میکرد، باید آن عوض بشود و الا تعویض هیأت حاکمه کفایت نمیکند صورت عوض میشود و سیرت دوباره تجدید و باز تولید میشود.
باید آن طوری که حضرت امیر فرمود، کفگیر انقلاب، محتویات دیگ سیستم حکومت و جامعه را بهم بزند.«حتی یعدو اسفلکم اعلیکم و اعلیکم اسفلکم». فرمود در حکومت من، من اوضاع را به هم میریزم. گفت: کاری میکنم مثل اینکه کفگیر توی دیگ میرود و پایینها را میآورد بالا و بالاییها را میبرد پایین، من همهتان را به هم میریزم. این طور نیست که بگویم شماها همانطور که بودید هستید وما همانطور مثل بقیه میآییم حکومت میکنیم، برویم جلو ببینیم چه میشود. چرا خطر حذف موجه ارزشهای انقلابی همیشه بعد از پیروزی و استقرار یک انقلاب، دوباره یک خطر جدی، تهدیدکننده و زنده است؟ چرا؟ علیبن ابی طالب دو و نیم دهه بعد از رحلت پیامبر وقتی وارد حکومت شد، با تمام وجودش این فاجعه را لمس کرد و خواست اوضاع را برگرداند. خواست تغییر در سیستم ایجاد بکند و سه تا جنگ داخلی بر او تحمیل کردند. دوستان سابق خودش. برای اینکه حتی اگر هیئت حاکمه بعد از انقلاب، فاسد نشود و فاسد نباشد ـ که خیلیهایشان آدمهای درستی و خوبی بوده و هستند ـ ولی طبقه حاکم که غیر از هیئت حاکمه است و از قبل از انقلاب در جامعه سیستم سازی کرده، گلوگاههای جامعه ونظام را میشناسند و دوباره میآیند آنجا سوار میشوند. یعنی ضد حمله ضد انقلاب به انقلاب، بعد از 10، 20 سال بعداز پیروزی انقلاب. نه با ترکش و خونریزی. جنگ سرد و بدون سر و صدا و با کار نرمافزاری همه چیز را دوباره پس میگیرند. دوباره تاکید میکنم طبقه حاکم غیراز هیئت حاکم است. هیئت حاکمه یک گروه سیاسی است که بر اهرمهای رسمی مدیریت، مسلط است و ظاهراً آنها تصمیم میگیرند؛ اما طبقه حاکم آن گروه اجتماعیاند که سلطهشان سلطه اعتباری و قانونی نیست. رسمی نیست. اما سلطه حقیقی و عملی است. یعنی در واقع سلطه دست آنهاست، نه دست انقلابیونی که فقط برای پستها آمدهاند و آن نوک هرم نشستهاند.
سیستم به این معنا است که قاعده علیرغم راس هرم تصمیم میگیرد و مدیریت میکند. این اتفاقی که بعد از جنگ بخصوص در دو دهه گذشته بخشیاش اتفاق افتاده و اگر پادزهر این سم به زودی اعمال نشود بخش دیگرش اتفاق خواهد افتاد، وبه دست شماها فقط اعمال میشود. چون شماها یا کسانی هستید که در مجلس ختم این انقلاب شرکت خواهید کرد یا کسانی هستید که پرچم خونین انقلاب را از دست نسل قبل و سیصد هزار شهید میگیرید و در قلههای بالاتری نصبش میکنید، یک از بین دو اتفاق در هر صورت به دست شما اتفاق خواهد افتاد. اینها اتفاقاتی است که در صدر اسلام برای علیبن ابیطالب (ص) هم افتاد و علی با این وضعیت درگیر شد و اینها علی را با همه عظمتش به زانو در آوردند. انقلاب، هیات حاکمه را عوض میکند ولی اگر نتواند طبقه حاکمه را عوض کند یا اصلاح کند، خودش بعد ازاینکه تمام توانش را صرف کرد و شهیدانش را تقدیم کرد و فتوحاتی کرد و خسته شد، خودش دوباره، اهرمهای قدرت را اگر نه به همان افراد قبل از انقلاب، اما در اختیار همان افکار، در اختیار همان اندیشه، همان تفکر، قرار میدهد و همان اتفاق از همان زاویه اتفاق خواهد افتاد. برای اینکه انقلاب و اصلاح، به تعبیر حکما، یک امر قصری است. قصر خلاف طبیعت است. همانطور که تهذیب نفس در یک فرد قصری و خلاف طبیعت اوست و لذا سخت است. امر طبیعی مثل از کوه پایین آمدن است و آسان است.دعوت به غریزه و سازش و ضیافت و … خیلی آسان است زیرا هزینه نمیخواهد. برای اینکه به طبیعت راحتطلب انسان سازگار است. دعوت به قیام و جهاد و ریاضت و مقاومت، سخت است. برای اینکه دعوت به حرکت سر بالایی در کوه است. یعنی خلاف طبیعت و غریزه است. انقلاب و اصلاح، یک امر قصری است؛ همانطوری که تهذیب نفس یک نفر خلاف طبیعت است، تهذیب نفس یک جامعه و حاکمیت خلاف طبیعت است. بنابراین سخت است. لذا خیلیها میبرند. خیلیها اول گرم وارد صحنه میشون و بعد تختگاز پائین میدوند و علیابن ابیطالب با همه این گروهها درگیر بود و گرفتار همه اینها بود و در نهجالبلاغه بخوانید که سراسر گلایه از همین اوضاع است و از مردم سردی که مثل سنگ، علی را نگاه میکردند و تنهایش میگذاشتند. همانهایی که وقتی برای بیعت هجوم آوردند فرمود: آنقدر جمعیت ریخت که من زیر دست و پا ماندم. لباسم پاره شد و حسن و حسین زیر دست و پا له شدند. همین مردم، وقتی که وارد پروسه اجرای عدالت شدم و تلخی عدالت را چشیدند بعضی از همینهایی که با من بیعت کردند از دین بیرون رفتند. گفتند: حالا که تو ازدین میگویی اصلا ما دین نمیخواهیم و بسیارشان پیمان شکستند و آنهایی که پیمان نشکستند، من را در درگیریها و نبرد تنها گذاشتند و این بود که نبرد عدالت علی نیمهکاره ماند و کار علی را ساخت. ولی او در طول 5 سال حکومتش با نحوه حکومتش و با نحوه شهادتش کار همه اینها را در تاریخ یکسره کرد. علی برای اینها در تاریخ آبرو نگذاشته، هر کس لااقل در جوامع اسلامی و شیعی بر سر حکومت بیاید، مردم فوری با عهدنامه مالک اشتر و نهجالبلاغه مقایسهاش میکنند. جرات هم نکنند مشروعیتش را زیر سوال ببرند، مشروعیت آنها در دل همه زیر سوال است.
بنابراین اگر آن تحول بنیادی که عرض کردم انجام نشود، انقلاب وقتی خسته شد و شهیدانش را داد، دوباره در اختیار همان بروکراسی، در اختیار همان اندیشههای ما قبل انقلاب و همان سنّت لاییک و غربگرا قرار میگیرد و نهادهای کهن ما قبل انقلاب دوباره میآیند انرژی انقلاب و دستاوردهای او و نام انقلاب را به نفع خودش مصادره میکنند و یک مرتبه میبینید انقلاب دینی مستضعفین و حکومت دینی مجاهدین و شهداء در اختیار ساز و کارهای لاییک سرمایهداری قرار میگیرد. این همان چیزی است که دهها سال با آن مبارزه کردند و زیر شلاق شکنجه و تبعید شدند و زندان رفتند و کمکم میبینی حکومت، دینی هست و نیست. خود انقلاب هم هست و هم نیست. شعائر انقلاب هست و شعارهای انقلاب نیست و انقلاب دیگر یک دعوت و یک ایده نیست. یک نام و یک سنت به معنی عادت است. نه به معنی سنتی که در تعابیر دینی داریم. یک اسم مقدس است متعلق به تاریخ. در امور دنیوی و اجراییات و امور عرفی و امور غیرقدسی نباید دخالت بکند و الا آلوده میشود و کمکم جرات نمیکنی اصل آن شعارهایی که انقلاب بر اساس آنها اصلا راه افتاد، جایی زبان بیاوری و برای این معضل فقط یک راه حل وجود دارد؛ همان کاری که علیبنابیطالب (ع) کرد. بازگشت به دکترین اصل انقلاب؛ به هر قیمتی که میخواهد تمام بشود. هیچ راه حل دیگری نیست.