«خودسوزی» و لکه ننگی که برایمان خواهد ماند...
محمد جهانبخش / مسئولین وزارت نفت، تحویل بگیرند؛
شهر گچساران پنجمین ابرمخزن نفتی دنیاست که با تأمین یک سوم نفت و گاز کشور بام نفتی ایران نام گرفته است اما غالب محله های این شهر دارای زندگی متوسط و سطح پایینی هستند که این نتیجه ناملایمات اقتصادی و عدم اهتمام جدی به محرومیت های موجود در این شهر می باشد. متأسفانه پس از سال ها مدیریت ناکارآمد در این استان، شاهد اختلاف طبقاتی فاحشی در این شهرستان هستیم. این بار صدای بی توجهی و نبود مدیریت جامع از نیروهای کارگری نفت به گوش میرسد.
با کمال تأسف و تأثر این بار «خودسوزیِ» یکی از کارگران نفتی؛ ما را، خانواده ایشان را و امامی که برای همین پابرهنگان و ولی نعمتان قیام کرده بود را به عزای خود نشاند. هاشم پرویزی در اعتراض به عدم پرداخت مطالبات کارگری روز 28 آذرماه 94 خود را سوزاند.
پرویزی کارگر شرکت لرزه نگاری و خاک برداری در کمپ کاکا مبارک گچساران بود که به دلیل عدم پرداخت مطالبات چند ماهه خود به این شرکت مراجعه کرده و مورد بی مهری قرار میگیرد. پرویزی آخرین بار با حضور در محل شرکت، برای ایجاد واهمه در مدیران، با ریختن بنزین روی بدن خود، مدیران شرکت را به خودسوزی در صورت عدم پرداخت مطالباتش، تهدید می کند. بر اساس اخبار واصله با نزدیک شدن فندک به بدن وی ابتدا صورت ایشان آتش میگیرد و سپس سایر اعضاء هاشم پرویزی در آتش سوخته که با وجود اعزام به شهر گچساران و انتقال ایشان به یاسوج متأسفانه وی به دلیل شدت جراحات حاصل از آتش سوزی فوت میکنند.
گویا این اعتراضات یک روند متداول است؛ فراموش نکرده ایم، 28 بهمن ماه 92 همزمان با بازدید حسن روحانی، رئیس جمهور ایران از وزارت نفت، فردی مقابل ساختمان این وزارتخانه اقدام به خودسوزی کرد. گفته می شود این فرد بازنشسته وزارت نفت بوده است و وزارت نفت تصمیم داشت که خانه های سازمانی بازنشستگان را پس بگیرد. حتی بازنشستگان در این زمینه اعتراضاتی نیز کرده بودند ولی با این وجود باز هم اقدامی از سوی وزارت نفت صورت نمی گیرد.
میدانید معنای «خودسوزی» چیست؟ کارد باید به استخوانتان رسیده باشد، احتمالاً دیگر آبرویی مقابل زن و بچه تان دیگر نباید داشته باشید که تصمیم بگیرید جان عزیزتان را به سخت ترین و بدترین شکل ممکن از بین ببرید. گویا در کنار عادی سازی روابط با شیطان بزرگ، دیگر به آتش کشیده شدن تن و جسم انسانها هم برایمان عادی شده است.
«نگذارید مردم فقیر شوند تا کافر شوند»؛ شاید امثال آقا هاشم ها ترجیح میدهند به جای آنکه «کافر» شوند در «آتشِ» این دنیا سوخته شوند؛ برای دوری از آتش آخرت(که نتیجه کفر است) به آتش این دنیا روی می آورند. لکه این ننگ و ظلم روزی دامان جمهوری اسلامی را خواهد گرفت، این وعده خداست. خداوند باهیچ قومی و حکومتی و انقلابی عقد اخوت نبسته است. ملاک مشروعیت و لازمه دینی ماندن یک حکومت دینی، «عدالت اجتماعی» است، بی برو برگرد.
«الملک یبقی مع الکفر و لا یبقی مع الظلم»؛ حکومت با کفر می ماند اما با ظلم محکوم به فناست. ظلم همه جا و از جانب همه کس «ظلم» است؛ فرقی نمی کند که ظالم معمم باشد یا کراواتی. اگر جمهوری اسلامی نتواند عدالت اجتماعی را به صورت نسبی برقرار کرده، شکاف طبقاتی را کاهش داده و فقر را ریشه کن کند؛ اگر نتواند عامل این «خودسوزی ها» را مرتفع کند، خودش دچار «خودسوزی» می شود؛ انقلاب با دستان خودش و به وسیله یاران سابقش به آتش کشیده می شود؛ هیچ انقلابی در طول تاریخ توسط دشمن خارجی از بین نرفته است...از خودمان بترسیم...
در کنار مقصران این ماجرا، تمام کسانی که نسبت به این فاجعه سکوت کرده اند، در به آتش کشیدن بدن ِ این کارگر معترض، نقش دارند؛ چرا که الساکت اخو الراضی، ساکت برادر راضی است...
«اگر بنا باشد که هر جا آدم برود مى بیند که [دائماً] مردم دارند شکایت مى کنند. زن و بچه مردم مى آیند گریه مى کنند. مى آیند [التماس] مى کنند. من هم خسته دارم مى شوم. خدا مى داند که من در آن رژیم سابق هیچ وقت از هیچ چیز خسته نمى شدم، هر فشارى مى آوردند بر من خسته نمى شدم، حالا دارم از خودمان خسته مى شوم. آخر چرا باید این طور باشد. یک فکرى بکنید. اگر دیر بجنبید اسلام را در خطر تضییع و رفتن آبرویش قرار دادهاید. مسئولیم همه ما.» (صحیفه امام، ج11، ص316)