خطر مذهبی های بی خطر!
"تحجر و تجدد دو پرتگاه جهنمی هستند که در این سوی و آن سویِ صراط عدل دهان باز کردهاند ..." هر کسی و در هر لباسی را به کام خود می کشد، پرتگاه جهنمی که در آن سوی صراط عدل، برای ریش دارها و یقه بسته های حزب اللهی نما ساخته شده است.
خطر حزب اللهی های بی خطر مسئله ای است که اگر برای آن چاره ای اندیشیده نشود تبدیل به جریانی غیرقابل کنترل خواهد شد. چرا که در این جریان همه چیز با لعاب دین و مذهبی بودن توجیه می شود و جریانات ناب حزب اللهی را هم که تنها محل مبارزه با مفسدین و گردن کلفتان هستند را به محاق می برد. مبارزه با مفسدین را وا می نهد، و عدالتخواهی و مطالبه را با برچسب تندروی و خروج از دایره اخلاق محکوم می کند. مذهبی بودن، اهل معنویت بودن و تقوا کلماتی است که برای توجیه اعمال خود و نفی جریانات انقلابی مکرراً بکار می برند.
مذهبی های بی خطر بیش از همه مروج سکولاریسم و اسلام فردی هستند. تقوایی که مورد تجویز این جریان خطرناک است، تقوای مسئولیت گریز و گوشه گیر است. تمام اسلام را در یک سری ظواهر خشک و خالی و بی روح تفسیر و عمل می کنند. معنویت در این جریان مانند عرفان های شرقی، تنها ابزاری است برای تخلیه روحی و روانی اشخاص. نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی کمترین واکنش را نشان می دهند و در یک کلام هر چند شاید هیچگاه نپذیرند، اما در عمل همان اسلام آمریکایی را پیاده می کنند.
مذهبی های بی خطری که به مسجد و هیئت می روند، اما قرار نیست به احکام اجتماعی خداوند عمل کنند. این جریان که هم در مقام نظر و هم عمل دقیقاً مقابل سیره ی امام روح الله می باشد، حتی حاضر شده اند برای توجیه کارهای خود امام را نیز تحریف کنند. امامی که قشرییون ترسیم می کنند، پیرمردی است نورانی، با محاسن زیبا، عارفی سالک و گوشه نشین اما هیچگاه از فریادهای امام برسر متحجرین و متجددین و در رأس آنها استکبار جهانی یعنی آمریکای جهان خوار نخواهند گفت، هیچگاه از جنگ فقر و غنای امام نخواهند گفت... غافل از اینکه در مکتب امام روح الله عارفان مبارزه جو پرورش میابند، آنانی که به راستی زاهدان شب و شیران روز بودند.
هشت سال جنگ را دوست دارند، بخصوص اردوهای راهیان نورش و یادواره های نوستالژیک آن را، اما قرار نیست پیام دفاع مقدس را در جنگ پابرهنه ها و مرفهین بی درد بازگو کرد و به نتایج تکلیف آور و خطرناک آن دست یافت. تا دلتان بخواهد برای شهدا اشک می ریزند، عکس می چسبانند به شرطی که شهدا نیز پایشان را از گلیم خود درازتر نکنند و توقع جهاد و مبارزه نداشته باشند. قرار نیست بعد از هر یادواره و ذکری از شهدا موتور آرمانخواهی در جامعه شتاب بگیرد! که اگر شهدا امروز بودند، با استناد به سیره ی ناب شهدا و بسیجیان واقعی یقه اصحاب قدرت را برای وفا به عدالت در عرصه های فردی و اجتماعی می گرفتند و چرخه ی فاسد ثروت- قدرت عده ای را با مشکل مواجه می ساختند. اما اینان حتی حسین(ع) را هم شهید دوست دارند، نه حسینی زنده و حاضر در همه زمان ها و مکان ها، چرا که ممکن است از حنجر چنین حسینی هر لحظه صدای "هل من ناصر ینصرنی" شنیده شود! در قاموس مذهبی های بی خطر کل یوم عاشورا یعنی هر روز زیارت عاشورا را با100لعن و 100سلام بخوانی، تا خیالت از باب تولی و تبری راحت شود، تا دیگر نیازی به مبارزه با ظالمین زمان و اطاعت از امام حاضر نباشد.
جریان ضدانقلاب مذهبی که خود را مدعی تمام اسلام و ظواهر آن می داند، آنچنان خود را سینه چاک ولایت می نمایاند که کسی دیگر به خودش اجازه نمی دهد از تطابق عمل آنها با کلام ولایت پرسش کند. آنها رهبری را دوست دارند، بخصوص عکس های زیبا و خندان رهبری را، که می چسبانند بر روی کیفشان. بعد از بیانات رهبری آنچنان فریاد می زنند:"ما اهل کوفه نیستیم" که باورمان می شود! اما اینان هیچگاه قرار نیست از مطالبه رهبری در باب عدالتخواهی، مبارزه با کانون های قدرت و ثروت، آرمانخواهی، آزاداندیشی، تولید علم، جهانی شدن اسلام، مبارزه با مستکبرین جهان، رسیدگی به مستضعفان سخنی بگویند، و حتی به بایکوت آن می پردازند، چرا که آسایش و معنویت حضرات بهم می خورد!
نگاه کاریکاتوری به دین مشخصه ی اصلی این جریان است. آنها نمی خواهند متوجه شوند که به راستی "دین همه ی دین است." "فرقی نمی کند زن یا مرد، آخوند یا کراواتی، پلو می دهند همیشه برای کشتن حسین، حتی گاهی پرچم سیاه می زنند، و روضه خوان هم می آورند..." اما نباید هدف قیام امام حسین(ع) را بازگو کرد، نباید حسینی زیست، نباید پیام قیام عاشورا بازگو شود، نباید با یزید زمان مبارزه کرد. بچه ی هیئتی باید تنها خاصیتش به سر وسینه زدن باشد و هیچگاه نباید به صورت دشمن تعرضی کند!
تقوای خیالی که از آن دم می زنند، تنها بهانه ای است برای فرار از خطر مبارزه با کانون های قدرت و ثروت. ترس از منزوی شدن، به خطر افتادن آبرو، تهمت شنیدن و ایجاد دردسر ایجاب می کند تا با برچسب اخلاق از میدان مبارزه با مفسدین فرار کنند. این تقوا تنها مخدری است برای تسکین و تخلیه روحی مذهبی نماها، که به تعبیر خودشان نمی خواهند دامن پاک خود را به سیاست آلوده کنند، اما هیچگاه قرار نیست خطبه های عدالت مولای متقیان علی(ع) را بشنوند. در مراتبی دیگر محافظه کاری مانند خوره ای به جان عده ای از اینان می افتد، تا آنها نیز فریاد خود را تنها برای جلسات هیئت و یا راهپیمایی ها نگه دارند! محافظه کاری که به تعبیر امام روحی له الفداه "قتلگاه انقلاب" است، وسیله ای می شود تا این جماعت نیز برای انقلاب خطرناک تلقی شوند، و انقلاب را به مسلخ ببرند.
امام حسین(ع) یک سال قبل از واقعه عاشورا در منا با جمع کردن جمع کثیری از علما و صحابی پیامبر(ص) در خطبه ای سراسر شور و شعور، با گوشزد کردن خطر این جریان تاریخی، آنان را از سکوت که نتیجه ای جز سقوط ندارد برحذر داشتند: «خداوند چنین کسانی را کافر خوانده و توبیخ کرده که چرا در برابر بی عدالتی و تبعیض و فساد در حکومت و جامعه ی اسلامی ساکت هستید و همه چیز را توجیه و ماستمالی میکنید و رد میشوید؟ چرا سکوت کرده اید؟...
علت آن این است که عدهای از شما میخواهید که سبیلتان را چرب کنند و عدهای از شما هم میترسید که سبیلتان را دود بدهند. عدهای طمع سفره دارید و سفرهی چرب میخواهید تا بخورید و میگویید که چرا خودمان را به زحمت بیندازیم و با نهی از منکر و انتقاد و اعتراض ریسک کنیم؟ فعلا که بساطمان رو به راه است و عدهای از شما نیز میترسید.
اگر همین یک اصل امر به معروف و نهی از منکر یعنی نظارت دائمی و انتقاد و اعتراض و تشویق به خیرات و عدالت و مبارزه در برابر ظلم و بی عدالتی و تبعیض اجرا بشود بقیهی فرائض، تکالیف الهی نیز اجرا می شود و همین یک حکم را شما عمل بکنید! نترسید! دنبال دنیا نباشید! سورچران نباشید! اما هیهات که شما اهل همین یک تکلیف هم نیستید. ولی من هستم.
باید درگیر شوید و با ستمگران، چشم در چشم بایستید و بگویید: نه! باید انتقاد و اعتراض کنید و یقه شان را بگیرید. شما گروهی که به آدمهای خوب مشهورید و عالمان دین خوانده می شوید، به خاطر خداست که در نزد مردم هیبت دارید و هم بزرگان و هم ضعفا از شما حساب می برند.
شما نسبت به حق ضعفا و محرومین کوتاه آمده اید. این حقوق را نادیده گرفته اید و سکوت کرده اید اما هر چیز که فکر می کردید حق خودتان است مطالبه کردید. شما نه مالی در راه خدا بذل کردید و نه جانتان را در راه ارزشها و عدالت به خطر انداختید و نه حاضر شدید با قوم و خویشها و دوستانتان به خاطر خدا و اجرای عدالت و اسلام درگیر بشوید. با همهی این کوتاهیها از خدا بهشت را هم میخواهید؟ در حالی که من میترسم خداوند در همین روزها از شما انتقام بگیرد.
شما می بایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید، و مصیبتتان از همه بالاتر است. چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به شما بود و شما را نماینده ی اسلام می دانستند....»(بخشی از خطبه امام حسین بن علی در منی با ترجمه استاد رحیم پور ازغدی)