خیری که انقلاب از احزاب شیراز ندید...
خیری که انقلاب از احزاب شیراز ندید...
سلمان کدیور: دانشمندان و صاحبنظران علم سیاست حزب را حائل بین مردم و حاکمیت می دانند. کارکرد حزب به این نحو تعریف گشته که این نهاد باید از حقوق مردم در قبال حکومت دفاع نموده و سعی کند صدای مردم را به گوش حاکمان برساند تا از این طریق زمینه قانون گذاری و تصمیم گیری حاکمیت را به نفع مردم مصادره نماید.
حزب در حقیقت نماینده افکار و سلیقه های مختلف در جامعه است که در تأمین منافع
صاحبان آن فکر و سلیقه در کسب قدرت سیاسی کشور، می کوشد. وجه مشترک تمامی آنان حمایت از مردم در قبال
حاکمیت است.
مقام معظم رهبری در سفر به استان کرمانشاه، درجمع دانشجویان، حزب مطلوب را چنین
تعریف می کنند:
«آن حزبى که مورد نظر ماست، عبارت است از یک تشکیلاتى که نقش راهنمایی و هدایت
آحاد مردم را به سمت یک آرمانهایی ایفا میکند. ما دو جور حزب داریم: یک حزب
عبارت است از کانالکشى براى هدایتهاى فکرى؛ حالا چه فکرى به معناى سیاسى، چه
فکرى به معناى دینى و عقیدتى. اگر چنانچه کسانى این کار را بکنند، خوب است. قصد
عبارت از این نیست که قدرت را در دست بگیرند؛ میخواهند جامعه را به یک سطحى از
معرفت، به یک سطحى از دانایی سیاسى و عقیدتى برسانند؛ این چیز خوبى است.
البته کسانى که یک چنین تواناییاى داشته باشند، به طور طبیعى در مسابقات قدرت، در انتخابات قدرت هم آنها صاحب رأى خواهند شد، آنها برنده خواهند شد؛ لیکن این هدفشان نیست. این یک جور حزب است؛ این مورد تأیید است. میدان باز است؛ هر کس میخواهد بکند، بکند. یک جور حزب، تقلید از احزاب کنونى غربى است ـ حالا من گذشته را کارى ندارم ـ احزاب کنونى غربى به معناى باشگاههایی براى کسب قدرت است؛ اصلاً حزب یعنى مجموعهاى براى کسب قدرت.
یک گروهى با هم همراه میشوند، از سرمایه و پول و امکانات مالىِ خودشان بهرهمند میشوند، یا از دیگران کسب میکنند، یا بندوبستهاى سیاسى میکنند، براى اینکه به قدرت برسند. یک گروه هم رقیب اینهاست؛ کارهاى مشابه اینها را انجام میدهد تا آنها را از قدرت پایین بکشد، خودش بشود جایگزین. الآن احزاب در دنیا غالباً اینگونهاند. این دو حزبى که در آمریکا به نوبت در رأس کار قرار میگیرند، از همین قبیل اند؛ اینها در واقع باشگاههاى کسب قدرتند. این نه، هیچ وجهى ندارد.
اگر کسانى در داخل کشور ما با این شیوه دنبال تحزّب میروند، ما جلویشان را نمیگیریم. اگر کسى ادعا کند که نظام جلوى تشکیل احزاب را گرفته است، یک دروغ واضحى گفته؛ چنین چیزى نیست؛ اما من اینجور حزبى را تأیید نمیکنم. اینجور حزبسازى، اینجور حزببازى معنایش عبارت است از کشمکش قدرت؛ این هیچ وجهى ندارد. اما حزب به معناى اول، یعنى یک کانالکشى در درون جامعه، براى گسترش فکر درست ـ چه فکر عقیدتى و اسلامى، چه فکر سیاسى و تربیت کادرهاى گوناگون ـ بسیار خوب است؛ این چیز نامطلوبى نیست.»
در نتیجه حزب را افرادی صاحب نفوذ و خواصی قابل رجوع تشکیل می دهند که موظفند از اسلام و انقلاب و میهن، در برابر انحرافات زمان حراست نمایند.
شیراز چه در زمان اصلاح طلبان، اصولگرایان و چه در برهه کنونی شهری محسوب گشته که احزاب در آن حضور فعال و قدرت خاص داشته اند.
این احزاب با به قدرت رسیدنشان در عرصه های بالاتر کشوری، سایر عرصه های قدرت استان را به هرنحو قبضه نمودند و از این قدرت برای چینش و تثبیت نیروهای سازمانی و همفکر خویش بهره برده اند.
چقدر احزاب در استیفای حقوق مردم موثرند؟
اما سوالی که پیش می آید این است که چقدر این احزاب در استیفای حقوق مردم و در عدم انحراف حاکمیت به دست نااهلان نقش ایفا کرده اند؟
آیا تا به حال شده است که احزاب زمان اصلاحات مثل شاخه مشارکت و مجاهدین فارس، یا در زمان اصولگرایان، در جبهه های غیر از جبهه قدرت و منفعت حزبی حضور یابند؟
آیا سابقه داشته است که این احزاب کنار تعقیب منافع حزبی خویش و چانه زنی هایی که در عرصه سیاسی برای بالابردن سهم خویش در قدرت انجام داده اند، تلاشی برای دفاع از آرمانهای اصیل انقلاب و دفاع ازمستضعفین و پابرهنگان انجام داده باشند؟
در پاسخ این سوالات باید بین احزاب موجود انفکاک قائل شد. احزاب اصلاح طلب (در زمان حاکمیتشان) اصولاً شعار و منششان چیزی جز دفاع از اسلام و مستضعفین بود. کما اینکه در زمان افولشان نیز چنین بوده اند. شعار و عملکرد آنها در حوزه جامعه مدنی بازتعریف می شد، که روحی لیبرال در آن نهفته بوده است.
دسته دیگر احزاب، احزابی هستند که همواره در جریانی مخالف احزاب اصلاح طلب شعار داده اند. این احزاب همواره شعار ولایتمداری، دفاع ازمظلومین و سرکوب مستکبرین را سر داده تا به این سبب گوی سبقت را از رقبای خویش بربایند؛ کما اینکه گاهاً موفق هم بوده اند.
این احزاب (حداقل در فارس) هیچ بروز و جلوه مردمی تا به حال نداشته اند بلکه دقیقاً زمان انتخابات سر از حجره های خویش بیرون کرده و نامشان بر سر زبان ها و کلامشان تیتر جراید گشته است.
افرادی که به اسم اسلام و انقلاب و با مایه گذاشتن از رهبری انقلاب، دامن خودشان را از داستان هسته ای برچیده اند، تا مبادا انگی بخورند و تعداد رأی شان در انتخابات افت کند، این ها پاسدار اصول خودشان هستند و هعیچ نسبتی با اصول انقلاب نداشته و ندارند. اینها «محافظه کارند» نه اصولگرا. کسانی که مخالف هرگونه تغییر و اصلاح ؛ از انچه که هست، به سوی آنچه که باید باشد، هستند. اینها کسانی هستند که به تعبیر رهبر انقلاب، انقلاب اسلامی و آرمان هایش را به قربانگاه می برند و به اسم دین علیه دین قیام می کنند.
به خاطر خون شهدا مقام پرست و پست پرست نباشید
دائم فریاد می زنند
که به خاطر خون شهدا برادرم نگاهت، به خاطر خون شهدا خواهرم حجابت، به خاطر خون
شهدا فلانی موهایت ، اما هرگز کسی نشنید که بگویند: به خاطر خون شهدا دزدی نکنید،
به خاطر خون شهدا به بیت المال چشم نداشته باشید، به خاطر خون شهدا مقام پرست و
پست پرست نباشید، به خاطر خون شهدا با اعتماد مردم بازی نکنید، به رأی که به شما
داده اند خیانت نکنید، به خاطر خون شهدا داد مستضعفین و مال باختگان را از زالو
صفتان بگیرید و به دادگاه پاسشان ندهید!
به قول حضرت اباعبدالله (ع) در خطبه منی که یکسال پیش از حادثه عاشورا مقابل اصحاب
پیامبر و خواص آن زمان می فرمایند: «شما حق مستضعفان و طبقات محروم جامعه را تضییع
کرده اید. شما نسبت به حق ضعفا و محرومین کوتاه آمده اید. این حقوق را نادیده
گرفته اید و سکوت کرده اید اما هر چیز که فکر میکردید حق خودتان است مطالبه
کردید. شما هرجا حق ضعفا و مستضعفین بود کوتاه آمدید و گفتید ان شاءالله خدا در
آخرت جبران میکند اما هر جا منافع خودتان بود آن را به شدت مطالبه کردید و محکم
ایستادید. شما میبایست این ستمگران و فاسدان را نهی از منکر میکردید و نکردید،
مصیبتتان از همه بالاتر است، چون عالم به دین و اصحاب پیامبر بودید و چشم مردم به
شما بود و شما را نماینده اسلام می دانستند.»
حزب یا باشگاه قدرت؟
حال آیا نباید از برخی احزاب پرسید شما حزبید، یا همان تعبیری که رهبری فرمودند، باشگاه های کسب قدرت؟ چرا که وقتی درصحنه سیاسی کشور قدرت را تقسیم می کنند آفتابی می شوید و چون سهمتان را گرفتید هرگز کسی شما و داد و قالتان را نمی بیند و نمی شنود، مگر اینکه منافع خودتان را در خطر ببینید.