از زرق و برق "کیانپارس" تا زباله های "قلعه چنعان"!
از رزق و برق "کیانپارس" تا زباله های "قلعه چنعان"!
انقلاب باید به کجای خوزستان صادر شود؟!
سعید آتشبار: اتوبوس خط واحد از فلکه سید خلف به سمت ابتدای کیان پارس حرکت کرد. پاساژ مرو، رستوران شیک هدیه، فروشگاهها و بوتیکهای پر زرقوبرق شروع به رخنمایی کرد، و هر چه به سمت ابتدای کیان پارس نزدیکتر میشدیم تعداد مجتمعهای تجاری و برج های آسمان خراش افزوده میشد.
بالاخره با عبور از جلوههای دلربای بالا شهر به چهار راه نادری رسیده و سوار تاکسی کوت عبداله شدم و آدرس روستای قلعه چنعان را از راننده جوان پرسیدم. کوت عبداله، نام منطقهای عربنشین در اهواز است که در سالهای گذشته به دلیل جمعیت بسیار و خدمات اندک به شهرستانی مستقل به نام «کارون» تبدیل شد. با آوردن نام کوت عبداله، راننده تاکسی بدون درنگ آه سردی از عمق وجود کشید که تحمل آن برای من سخت تر از گرمای هوای شرجی بالای 50 درجه و رطوبت 90 درصدی بود. حال که دیدم گویا شناختی از محرومیت و عقبماندگی قلعه چنعان دارد فرصت را برای یک گفتوگوی ساده و بیتکلف غنیمت شمردم.
رو به راننده گفتم: داداش قلعه چنعان رو میشناسی؟ این منطقه چه مشکلاتی دارد؟
مدام می خندید اما تلخ و معنا دار. خندهاش امیدی به گرهگشایی از مشکلات نداشت.
راننده تاکسی پاسخ داد از سؤال شما تعجب می کنم، باید میپرسیدید چه مشکلاتی ندارد؟!!! و آیا مشکلی هست که نداشته باشد. من ساکن قلعه چنعان هستم و سال هاست مردم روستا با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کنند. از جمله محدودیت فضاهای آموزشی، فقدان امنیت به دلیل عدم وجود کلانتری، فقدان درمانگاه و فضاهای بهداشتی، عدم وجود سیستم فاضلاب و مشکلات بسیار دیگری که با حضور در خیابان ها و کوچه های این روستا خودتان به وضوح مشاهده می کنید.
به قلعه چنعان رسیدیم و از راننده تاکسی خداحافظی کرده و به سمت حسینیه ای برای خواندن نماز رفتم. پس از نماز با یکی از نمازگزاران آشنا به محل و مطلع از وضعیت این روستا به گفت و گو نشستم. یک روحانی جوان و از فعالان فرهنگی و تربیتی روستای قلعهچنعان.
روحانی جوان ابتدا به توضیح نام روستا و گذشتهاش پرداخت. وی گفت: از بزرگان شنیده ام که روستای قلعه چنعان تقریبا 50 سال قدمت دارد و قلعه ای بوده است که در آن مدرسه و رتق و فتق امور قرار داشت و به مرور به نام قلعه چنعان(کنعان) شهرت یافت، و حد اقل 16 هزار نفر جمعیت دارد که اغلب جوان هستند. منبع درآمد اهالی روستا کشاورزی و حضور در بازار آزاد است و برخی نیز کارگر صنایع فولاد و نیشکر هستند، البته جوانان بیکار بسیاری هم داریم. از نظر جمعیت، دومین روستا در کشور هستیم و با وجودی که قرار بود پس از شهرستانی شدن کوت عبداله، به یکی از شهرهای چهار گانه شهرستان کارون تبدیل شویم اما با وجود جمعیت بالا و حوضه جغرافیایی وسیع از لحاظ تقسیمات کشوری، همچنان به عنوان روستا تلقی می شویم و همین نکته بهانه و توجیهی برای مسئولان برای عدم تخصیص بودجه و اعتبارات شایسته و بر حق مردم قلعه چنعان شده است.
جالب است بدانید که تنها یک دستگاه اتوبوس خط واحد به جمعیت حداقل 16هزار نفری روستا روزانه سرویس می دهد و به دلیل فاصله تقریبا 12 کیلومتری از مرکز شهر زمان رفت و برگشت اتوبوس به قلعه چنعان یک ساعت و نیم می شود و اغلب مردم ناچارند با تاکسی که هزینه ای معادل 3 هزار تومان برای هر نفر می شود جا به جا شود.
وجود جمعیت بسیار دانش آموزان در مقاطع مختلف تحصیلی، یک دبیرستان دخترانه، دو دبستان ابتدایی پسرانه و دخترانه و یک مدرسه راهنمایی پسرانه داریم. یعنی دبیرستان پسرانه نداریم، راهنمایی دخترانه نداریم، و دبستان پسرانه با محدودیت شدید فضای آموزشی مواجه است و دانش آموزان به شکل فشرده و به سختی در یک کلاس می نشینند.
همچنان که این جوان روحانی به بیان مشکلات مردم روستایش میپردازد، جویای وضعیت بهداشت عمومی و سلامت جسمی و روحی مردم قلعه چنعان میشوم. طلبه جوان میگوید که درمانگاه ندارند و جایی هم برای فعالیتهای فرهنگی و ورزشی جوانان روستا وجود ندارد. تنها یک مسجد است که جور تربیت و فرهنگسازی روستا را میکشد که آن هم نیاز به بودجه برای بازسازی دارد.
همچنان پر دغدغه پاسخم میدهد:درمانگاه نداریم اما شبکه بهداشتی در روستا وجود دارد که امکانات و تجهیزات آن پاسخگوی نیازهای پزشکی و بهداشتی مردم نیست و غالبا مردم برای درمان به بیمارستان سینا در اهواز که نزدیکترین بیمارستان به قلعه چنعان است، مراجعه میکنند.
جوانان روستا حق دارند فعالیت های ورزشی، فرهنگی و مطالعاتی مناسبی داشته باشند تا از سلامت روحی مطلوب برخوردار باشند اما در روستای ما نه کتابخانه ای وجود دارد، نه پارکی، نه زمین ورزشی. در حالی که استعداد های بسیار درخشانی در روستا وجود داشته و دارد.
مسجد جامع روستا که هم اکنون یک سال است به دلیل فرسودگی و کهنه بودن ساختمان آن در حال بازسازی است، مرکز تربیت دانشجویان و طلبه های جوان ما بود که وعده های مسئولان برای تخصیص اعتبار بازسازی آن تاکنون محقق نشده است. بنابراین این مسجد که محل حضور بخشی از جوانان روستای ما بود فعلا غیر فعال است. تقریبا 20 طلبه و 30 دانشجو خروجی فعالیت مسجد جامع روستا است که اگر امکانات و خدمات عمومی و رفاهی و فرهنگی مردم متناسب با عدالت توزیعی و برابری حقوق شهروندی ارائه شود بیشک شاهد شکوفایی استعدادهای بیشتری از این منطقه خواهیم بود.
میپرسم آیا فارغ از کارکرد مسجد در رشد استعدادهای جوانان و نوجوانان، امکانات و تسهیلاتی نظیر فرهنگ سرا، کتابخانه عمومی، کانونها و مؤسسات فرهنگی در روستا وجود دارد؟
آهی میکشد و میگوید: هیچ کدام از این امکانات را نداریم و لذا با عرض تأسف باید بگویم برخی از جوانان این منطقه به سمت مصرف و توزیع مواد مخدر روی آوردهاند که به نظر من دلیل عمده آن توسعه نامتوازن و غفلت از توجه به نقاط محروم، علی رغم تأکیدات امام راحل در رسیدگی به حال محرومان جامعه است.
نظرش را درباره راه برون رفت از مشکلات قلعهچنعان و دیگر روستاهای محروم میپرسم. معتقد است که همین انعکاس رسانه ای محرومیت ها نقش عمده ای در پیگیری و حل مسائل دارد و لیکن باید مسئولان دغدغه و توجه بیشتری نسبت به مناطق محروم شهر داشته باشند.
صحبتش را درباره توجه بیشتر مسئولان به مناطق محروم با بیان این مثالها ادامه میدهد: چندی پیش یکی از جوانان روستای ما که فارغ التحصیل مهندسی متالوژی است، برای دریافت تسهیلات ایجاد کارگاه فنی در روستا پیگیری کرده بود که موفق به دریافت تسهیلات نشد. همچنین یکی از جوانان همین مسجد که فارغ التحصیل کارشناسی تکنولوژی آموزشی دانشگاه چمران است و اکنون نیز در مقطع کارشناسی ارشد همان رشته در دانشگاه چمران تحصیل می کند جویای کار است. آیا اگر این جوانان در قسمت های دیگر شهر در کیان پارس، زیتون، پاداد و ... زندگی می کردند که دسترسی بیشتری به امکانات و تسهیلات دارند، با چنین مشکلاتی مواجه میشدند؟ بنابراین مناسبات ناعادلانه باید برداشته بشود.
از وقتی که در اختیارم گذاشته بود تشکر کردم و امیدوار به ایجاد تحولی برای رساندن حق مردم محروم، از وی خداحافظی کردم. ساعت 23:00 است و خیابان اصلی قلعه چنعان تاریک تاریک و امکان دیدن وضعیت خدماتی، رفاهی و عمرانی آنجا نیست. پایه های برق خاموش و خودروها با چنان سرعتی حرکت میکنند که با وجود این ظلمتی که بر روستا سایه افکنده احتمال تصادف را به حداکثر ممکن میرساند و روز بعد که دوباره برای مشاهده و گفت و گوهای بیشتری به قلعه چنعان آمدم از صحبت های اهالی متوجه شدم که روستا به دلیل عرض کم جاده و خاموشی پایه های برق در شب تلفات جانی بسیاری متحمل شده است.
عصر چهارشنبه هفتم مرداد دوباره برای تکمیل گزارش خود به قلعه چنعان رفتم. وضعیت جمعآوری و دفع زبالههای روستا غیر قابل باور است و امکان ندارد نوجوانان و نونهالان قلعه چنعان بیماری ناشی از تجمع زباله ها در کوچه ها و محلههایشان را نچشیده باشند. هنوز تمام کوچه های روستا آسفالت نشده و تجمع فاضلاب در کوچهها و محل گذر مردمُ ظاهری نازیبا و بویی نامطبوع را پدید آورده است. وضعیتی أسف ناک برای اهالی روستایی پرجمعیت.
با یکی از جوانان روستای قلعه صغیره که متصل به قلعه چنعان است صحبت را آغاز کردم. میگفت سالهاست با مشکل دفع زباله و فاضلاب مواجه هستند و اخیرا دهیاری قلعه چنعان کانالی را در کنار جاده اصلی روستا حفاری کردهاست که فاضلاب به درون آن هدایت شود اما تاکنون خبری از ادامه پروژه نشده است. دل پر دردی از وضعیت پاییز و زمستان روستا داشت. کوچههای خاکی روستا، آبگرفتگی شدید را بر مردم تحمیل و زندگی اهالی روستا را مختل میکند. دانش آموزان قلعهصغیره ناچارند برای رفتن به مدرسه، خطر تردد از جاده اصلی را به جان بخرند و سال گذشته بود که یکی از دانشآموزان ابتدایی روستای قلعه صغیره در جاده اصلی تصادف میکند و جان خود را از دست میدهد.
با چهار نفر از دیگر اهالی روستا صحبت کردم. با وجود اینکه من مسئولیت و جایگاه سیاسی و مدیریتی نداشتم آن چنان با اشتیاق و از روی استیصال صحبت می کردند که تلقی من از این نوع برخورد امیدواری مردم به رفع مشکلاتشان و نیاز آن ها به گفت و گو، ابراز درد و دغدغه و نیازهایشان است.
اگر بخواهم مشکلات موجود روستای قلعه چنعان و قلعه صغیره را بدون تفصیل اشاره ای داشته باشم، میتوان به این موارد اشاره کرد:
نبود کلانتری در روستا، کمبود فضاهای آموزشی، فقدان سیستم فاضلاب، تجمیع زباله ها در مقابل منازل و زیر کوری در لوله های احداثی در جنب منازل، فقدان مکان های فرهنگی و ورزشی نظیر زمین فوتبال، پارک تفریحی، فرهنگ سرا، کتابخانه عمومی و ... ، خلأ وجود درمانگاه و داروخانه مجهز، نبود سیستم بانکی و ... .
در پایان پس از آن که چند تصویر از مناطق مختلف روستا برداشتم از روستای قلعه صغیره خارج شدم.
توجه به محرومان، بیغولهنشینان و حاشیهنشینان از ذاتیات و اصول خدشهناپذیر انقلاب اسلامی است. شهروند کیان پارسی و زیتونی و پادادی هیچ تفاوتی با شهروند قلعه چنعانی ندارد و اساسا انقلاب اسلامی ایجاد شده است تا این توزیع نامتوازن و ناعادلانه امکانات و تسهیلات را از بین ببرد. با افتخار و بیمنت بر مبنای وظیفه و تکلیف وضعیت رفاهی و ایجاد حیات طیبه با عزت را برای مستضعفین فراهم کند. هر چه میزان خدمات عمومی و رفاهی در یک منطقه محروم بیشتر باشد درک پیام معارف انقلاب برای مردم مستضعف عینیتر و واقعیتر است، برعکس آن یعنی محروم کردن محرومین از خدمات جمهوری اسلامی زمینه ساز ایجاد یأس مردم از حکومت و تقویت مناسبات ناعادلانه و تبعیض های ناروا و سوءاستفاده دشمن از این خلأهای خدمتگزاری خواهد شد.
اساسا در بافت اسلامی نظام باید شهروند مرفه کیان پارسی با دادن مالیاتی بیشتر و برداشتن بار بیشتری در مسیر خدمتگزاری به توده های مردم از جهتی و دولت در سرازیر کردن امکانات و جهت دهی توسعه شهر به سمت مناطق محروم از جهت دیگر، زمینه ساز رشد سطح زندگی ولینعمتان حقیقی جمهوری اسلامی و وارثان نهایی زمین را فراهم کند.
ما معتقدیم بر مبنای اندیشه های متعالی امام روح الله(ره) و امام خامنهای(حفظه اله) نقش و رسالت نهادها و مجموعه های مسئول به شرح زیر است:
دولت: بروزرسانی در احصاء و شناسایی آسیب ها و معضلات زندگی مناطق محروم و حاشیهنشین اهواز و تلاش جدی و مستمر برای رفع آن ها؛ با افتخار و بیمنت.
مردم: تقویت روح مطالبهگری و پیگیری مجدانه از طریق مسئولان کلان و مورد بازخواست قرار دادن مسئولان محلی بدون ایجاد تنش و با ابزار منطق، رسانه و اراده.
جامعه نخبگانی روستا: ایجاد فضاهای رسانهای و انعکاس مطالبات بر حق محرومین و در این فضاها و راه اندازی موج تأثیرگذار در جهت غالب کردن گفتمان رشد سطح زندگی محرومان در جامعه اسلامی و نقش مهندسی مطالبات مردمی و پیگیری جدی آن ها از طریق مسئولان.
نهادهای خودجوش، مدنی و اجتماعی: شناسایی مناطق آسیب پذیر و استفاده از ظرفیت های ارتباطات اجتماعی
و قابلیت های خیرین و مرفهین دلسوز در جهت رفع معضلات مناطق محروم.
در پایان این گزارش خبری را با مروری بر چند تا از فرمایشات حامی حقیقی محرومان و مستضعفان عالم حضرت امام روح الله(ره) خاتمه می دهیم.
«یک موی شما بر همه آنها ترجیح دارد، بلکه مقایسه یک موی شما به آنها نباید صحیح باشد.
شما این انقلاب را به ثمر رساندید و گروه هائی که در سر تأسر کشور این انقلاب را به ثمر رساندند، همان زن و مرد محروم و همان هایی که مستضعف هستند و کاخ نشین ها آنها را استضعاف می کنند و اینها ثابت کردند که کاخ نشین ها هستند که ضعیفند پوسیده اند و برای این ملت هیچ کاری نکرده اند و نخواهند کرد. این دانشگاه بود، جوان های دانشکاه که آنها هم از محرومین و مستضعفین اند و این طبقه محروم جامعه بود که از همه رفاه ها محروم بود لکن قلبش مملو از عشق به اسلام و ایمان بود و با آن عشق و با آن ایمان این حرکت را دنبال کرد و شهید داد و در مقابلش چیزی مطالبه نکرد.» بیانات امام خمینی در جمع گروهی از گودنشینان و اقشار مختلف جنوب شهر تهران 16/01/1360
«بحث مبارزه و رفاه، بحث قیام و راحت طلبی، بحث دنیا خواهی و آخرت جویی دو مقوله ایست که هرگز با هم جمع نمیشوند و تنها آنهایی تا آخر خط با ما هستند که درد فقر و محرومیت و استضعاف را چشیده باشند. فقرا و متدینین بی بضاعت، گردانندگان و برپادارندگان واقعی انقلابها هستند. ما باید تمام تلاشمان را بنمائیم تا به هر صورتی که ممکن است خط اصولی دفاع از مستضعفین را حفظ کنیم. » 29/4/67
«به همه در کوشش برای رفاه طبقات محروم وصیت میکنم که خیر دنیا و آخرت شما رسیدگی به حال محرومان جامعه است.» از وصیتنامه سیاسی الهی حضرت امام خمینی(قدس سره الشریف)
«فکر نمیکنم عبادتی بالاتر از خدمت به محرومین وجود داشته باشد. » از بیانات امام امت در دیدار مسئولان کمیته امداد با ایشان در تاریخ 15/8/62