وظیفه عالمان است که در برابر پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام نباشند...
« . . . و ما أخَذَ اللهُ علَی العُلماء، أن لا یُقارُّوا علی کِظّهِ ظالمٍ، و لا سَغَبِ مظلومٍ...»
خداوند، وظیفه قطعی عالمان قرار داده است که، در برابر سیری و پرخوری ظالم و گرسنگی مظلوم آرام و قرار نداشته باشند...
از تعبیر «ما أخَذَ»، به روشنی معلوم است که این فریاد زدن و ساکت ننشستن در مورد حقوق غصب شده محرومان، یک تکلیف واجب و صد در صد قطعی است و عمل به آن واجب است و حکمی اخلاقی نیست و ترک آن قطعا مُسقط عدالت است.
از تعبیر «کِظَّهِ ظالمٍ» و «سَغَبِ مظلومٍ» - به صورت نکره – نیز به خوبی روشن است که عالم دینی، حتی درباره یک مورد از محرومیت های انسانی و فاصله های معیشتی و گرسنگی یک محروم و ریخت و پاش یک توانگر، به شدت مسئول است. مسئول اصلی اوست و به هیچ وجه نباید سکوت کند و بی خبر باشد وگرنه عادل نیست!
ازتعبیر«أن لا یُقارُّوا» ( از باب مفاعله )، به وضوح فهمیده می شود که ممکن است، عالمانی دنیا دار و اهل ساخت و پاخت وجود داشته باشند و میان آنان و توانگران متکاثر، ساخت و سازشی اتفاق افتد و در این احوال، حقوق محرومان بی پناه و مستضعفان بی دفاع و له شدگان بینوا پایمال گردد.
عالم دینی اگر متعهد باشد نباید به چنین ساخت و سازشی تن در دهد، و از متکاثران، وجهی - اگر چه با عنوان هایی ظاهرُالصّلاح - قبول کند، زیرا همین قبول وجوه، به سکوت قهری و ساخت و پاخت تعاملی منجر می شود؛ بلکه باید در برابر فاصله های معیشتی و مجلس های قارونی فریاد برآورد، سخنرانی کند و اعلامیه بدهد و حقوق له شدگان را علی وار از حلقوم محرومیت آفرینان بیرون کشد و فریاد بردارد که: «القویُّ عندی ضعیفٌ، حتّی آخذَ الحقَّ منه، و الضّعیفُ عندی قویٌّ، حتی آخُذَ الحقَّ لَه »؛ من توانگران قدرتمند را خُرد میکنم و حق محرومان را از حلقوم آنان بیرون می کشم و به له شدگان فراموش شده قدرت می دهم، تا حقوق آنان را بگیرم و به دست شان برسانم.
این است تشیّع و این است پیروِ علی بودن. عالم دینیِ راستین باید به حاکمان و حاکمیت های مدعی، به سختی هشدار دهد و با فاصله های مالی و معیشتی و اختلاس های نجومی بجنگد و «جنگ فقر و غنا» را که امام خمینی مطرح کردند، زنده کند.
پس کمترین ملاحظه و مسامحه از سوی عالمان، درباره فاصله های معیشتی و تفاوت های قارونی، که به سقوط افراد وخانواده ها می انجامد، خلاف تکلیف قطعی است و مُسقط عدالت است و معارضه با نهج البلاغه است و سبب سست شدن پایه های دین در جامعه است که می فرماید: «کادَ الفقرُ أن یکونَ کُفراً».
امام علی ( ع ) می فرمایند :« و اضاءَ لکُمُ الاِسلام ، . . . و ما عالَ فیکُم عائلٌ، و لا ظُلِمَ مِنکم مسلمٌ و لا مُعاهَدٌ »؛ اگر حکومت اسلامی راستین بر سرکار باشد، احکام نورانی اسلام زندگانی همه شما را روشن می کند و در جامعه اسلامی، فقیری و نیاز داری نمی ماند و به احدی ظلم نمی شود، مسلمان یا غیر مسلمان.
در همه جنبش های مردمی و انقلاب های اجتماعی و قیام های دینی باید در مرتبه نخست و اهم، انسان محروم و سامان بخشیدن به زندگی محرومین هدف باشد. اگر هدف انقلاب ها برانداختن ریشه ظلم است، باید نخستین گام در جهت برطرف کردن ظلم از مظلوم ترین ها باشد، وگرنه قیام هایی خواهد بود در جهت جا بجایی قدرت و ثروت.
انقلابی ترین فریادگران تاریخ انسان، و قاطع ترین مدافعان حقوق خلق های محروم و مظلوم، پیامبران بوده اند و هدف اصلی و اساسی پیامبران بنابر نصّ قرآن کریم؛ دفاع از انسان محروم و رسیدن جامعه های انسانی به منهای فقر است. (آیه 23 سوره حدید)
« لِیقومَ الناسُ بالقِسط » یعنی؛ زندگی کردن همه مردم به شکلی عادلانه باشد چون عدالت، یک امر مطلق است و محل تحقق آن « ناس » است، و اگر چنین نشود هدف قرآن کریم تحقق نیافته و انقلابی دینی و قرآنی و اسلامی تحقق نیافته است.
استاد محمد رضا حکیمی – معروف به فیلسوف عدالت