زنجیر وحدت بر گردن کثرت
سید حامد ترابی/ 1. یکی از مواردی که از شاخصه های انقلاب اسلامی است و همچنان در پی آن مطلب گفته، نوشته و یا شنیده می شود بحث بر سر وحدت است. اعتقاد به وحدت لازمه مسلمان بودن است که وحدانیت واجب الوجود با نفی پلیدی آغاز می شود و ابتدا باید به نفی رسید تا اثبات درک شود چرا که گفته اند:“ قولوا لا اله الا الله تفلحوا ”
2. از این جملات چنین بر می آید که برای رسیدن به وحدت، یافتن حق و قدم گذاشتن در راه آن اولین مرحله است. این که گفته شود وحدت همرنگ جماعت شدن است ناشی از تفکراتی است که در بدترین حالت از غرض ورزی دنیوی بر می خیزد و بارها در طول تاریخ نیز منکران برای اثبات خود به وحدت چنگ زده اند. به عنوان مثال پس از حادثه سقیفه و انتخاب خلیفه اول هنگامی که حضرت زهرا(س) برای دفاع از حضرت علی(ع) به کسانی که با خلیفه بیعت کرده بوند اعتراض می کردند آنان با اینکه به برحق بودن مولا اذعان داشتند اما به بهانه وحدت برای دفاع از حق بر نمی خاستند. نتیجه این نوع عملکرد هم 25 بعد سال مشخص شد آن گاه که عاجزانه و عذرخواهانه نزد حضرت علی (ع) رفته و از کرده خویش ابراز پشیمانی کردند. اما چه فایده که تاریخ را برای همیشه از عدالت محروم و دین را از محتوای خالی کردند انحراف را قانونی و ظلم را موجه جلوه دادند. این موضوع تا بدانجا پیش رفت که همین افراد برای به شهادت رساندن فرزند رسول الله از هم سبقت می گرفتند، قربهً الی الله!
3. «هیچ وقت حق با پای باطل به مقصد نمی رسد هیچ گاه حق از باطل استخراج نمی شود و نتیجه ی هر ائتلافی به ضرر حق تمام می شود » (ع ص)، با کفش دزدی می شود به مسجد رفت و نماز صحیح خواند اما آیا مرضی خداوند است؟
4. در حق است که باید متحد بود که اتحاد در حق هر چند که متحدین اندک باشند خود اثرات ثمر بخشی دارد.«کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره»(بقره 249) اما هر نوع وحدتی بدون هدف بی معنی است چرا که وحدت هدف نیست بلکه وسیله ایست برای رسیدن به هدفی مشخص. تبیین این موضوع مثنوی 70 مَن می طلبد که وحدت برای وحدت یعنی چه و وحدت برای هدف یعنی چه. ولی هرچه که باشد باید بر حق استوار بود که یقینا یافتن حق خود نیازمند آزادگی و آزاد اندیشی است.
5. همیشه یک عده غالب وجود دارند که دأب وحدتشان گوش هفت فلک را کر کرده و حاضرند برای اهدافشان با هر قشر و دسته ای وحدت کنند، البته خودشان ادعا دارند که ما می خواهیم تفکرات همسو با انقلاب را زیر یک چتر جمع کنیم ولی هرگز مشخص نشده است که چرا افتخارِ زیرِ چترِ وحدتِ آقایان بودن هرگز شامل حال جریان های اصیل انقلابی نشده بلکه برعکس جریان های غیر زیر چتری خصوصاً انقلابی ها و دلواپسان همواره مورد عنایت و سرکوب و تخریب زیر چتری ها واقع شده اند.
نکته جالب اینجاست که این اتحاد حتی گاهی شامل دشمنان قسم خورده زیر چتری ها هم می شود؛ گاهی با این بهانه که شاید این گمراهان نیز هدایت شوند و گاهی نیز برای منافع اتحادیه شان؛ و این چنین است که دامنه اتحاد زیر چتری ها روز به روز وسیع تر و گسترده تر شده و به تبع آن دامنه هجمه ها و تخریب ها علیه غیر زیر چتری ها نیز روز به روز افزایش می باید.
البته بی انصافی است اگر به همه جریان زیر چتری با یک دید نگاه کنیم؛ بعضی هایشان حاضرند برای منافعشان با هر طیفی از اعتدالی و اصلاح طلب داخلی تا دموکرات و جمهوری خواه خارجی ائتلاف و اتحاد کنند و برای منافع ملی و کلام رهبر جامعه هم پشیزی ارزش قائل نباشند و عاقبت هم ثمره اتحادشان بشود افتضاحی به قاعده کل تاریخ انقلاب یعنی برجام. طیف دیگر گروهی هستند که می توان آنها را گروه "ضل سعیهم" نام گذاشت چرا که فکر می کنند که با اتحاد کردن دارند به انقلاب خدمت می کنند در حالی که از عواقب اتحادشان شاید مطلع نباشند. این گروه توهم بصیرت و صاحب انقلاب بودن را یدک می کشند و هر کس نگاه چپ به توهماتشان بکند را به انواع برچسب ها مزین می کنند البته دامنه اتحاد ایشان شامل طیف های خارجی و داخلی واپس گرا نمی شود و تمایلی به اتحاد با این گروه ها ندارند اما به واسطه پیوندشان با زیرچتری های منفعت طلب در مواردی در رودربایستی مصلحت- اتحاد گیر می کنند و شریک جرم آن ها می شوند تا جایی که دیگر وقتی که کار از کار می گذرد تازه بیدار می شوند؛ مثالش هم همان برجام که یک عده زمانی دلواپسش شدند که در آستانه تصویب بود.