تا کسی رفراندوم
حسین شهبازی زاده/ در تمام روزهای سال و در تمام خیابان های کشور، رفراندوم در حال برگزاری است. اگر با هوشمندی عمل نکنیم سرنوشت این میشود که پس از چند وقت انقلاب با حفظ ظواهر و مناسک به لحاظ محتوایی برانداز خواهد شد.
واقعا میشود به مقوله انتخابات یک نگاه حداکثری و آرمانخواهانه داشت و در مقابل میشود به آن یک نگاه حداقلی و جناحی داشت.
یعنی به جای این که هر سال یا هر دوسال یک روز مردم را در حال انتخابات فرض کنیم ، و صدا و سیما بخواهد به صد ترفند مردم را پای صندوق بیاورد و ما نیز به سمت کاندیدای خودمان... به جای این میشود - و بلکه باید- مردم را همواره و همه روزه در حال انتخابات دید. و به تناسب همین، حکومت به جای این که نزدیک انتخابات موسیقی حماسی پخش کند و روزشمار بگذارد و جهد و جهاد کند که مردم بیایند پای صندوق تا این که مثلا صفوف فشرده مردم بشود ویترین جمهوریت نظام! حاکمیت باید همواره و همه روزه در حال کشیدن ناز مردم باشد و به این فکر کند که اگر توی هر صف طویل اخذ حقوق یا بعد از هر خبر اختلاس و فساد یا بعد از هر وعده گرسنگی سیستان یا بعد از هر طوفان خاک خوزستان یا بعد از هر دستانداز که یک راننده تاکسی رد میکند اگر همان لحظه صندوق بگذارم جلویش آیا باز هم " 98 درصد آری" به من تحویل خواهد داد یا خیر؟!
به عبارتی دیگر، حکومت، خود به واقع یک "کاندیدا"ست. جمهوری اسلامی،خودش یک کاندیدا است که همه روزه نیاز به جلب توجه و کسب آرا مردم دارد. با تامین حقوق اساسی ملت، به واسطه ریشهکن کردن تبعیض، از طریق بسط عدالت اجتماعی و... یک حکومت همه روزه در معرض سنجش افکار عمومی است و در صورتی که بر اساس این معیارها موفق عمل نکند ، هرچقدر هم که بر بیرقهایش تکبیر بنویسد و هر چند هم که مدیران و کاردارانش نماز جمعه بروند؛ باز هم دیر یا زود میشود آن چه که وعده داده شده
.....که این سنت خداست که الملک یبقی....و لایبقی...!
نکته آخر:
اشتباه ما همین است که به جای آن که انتخابات را آرمانی ببینیم، آرمانهایمان را انتخاباتی کردهایم ....
اصلا یکی از بهترین روشها برای خراب کردن یک آرمان، همین است که وسیلهاش کنی برای کسب کرسی قدرت.
تجربه بارها ثابت کرده است، اگر منزلت "کسب آرا" از "شعائر" بالاتر رفت ، شعارها آرام آرام برای جلب رضایت مشتری! تعدیل و استحاله میشوند. برای این که فلان آقا و بهمان سردار و حاج آقا ایکس و آیتالله ایگرک و... راضی باشند، دایره حرفها آنقدر تنگ میشود که چیزی از آن نمیماند جز یک پوستهی شعاری که" معادله ی کسب قدرت" ما را تکمیل میکند.
این نگاه مقطعی، سیاسی، حداقلی، ویترینی و قبیلگی به انتخابات اگر تعمیق و تصحیح نشود و آراء مردم -نه فقط در روز رسمی انتخابات- که در همه روز های سال محل رجوع و توجه نباشد و اگر آراء مردم را در رفراندومی که همه روزه در اتاقک تاکسیها و معابر و گذرها و این سو آن سو برگزار میشود نتوانیم جلب کنیم؛ چه بسا چند سال دیگر شما از شش ماه قبل از انتخابات موسیقی حماسی پخش کنید ، ویژه برنامه بروید، وعده بدهید ، التماس بکنید و منت بکشید اما در نهایت، مشارکت، حتی به مرز پنجاه درصد نرسد و اینجاست که مساله از رای آوردن یا رای نیاوردن "افراد و کاندیداها" بالاتر میرود و در آن آینده محتمل، این "خودِ انتخابات " است که رای نمیآورد و از نصاب اقبال مردم می افتد!