بازی کُدخداها در زمین کَدخدا!!
وحید جلیلی: گاه بیشتر از منظر وظیفه شخصی، میگوییم برویم شبهاتمان را حل کنیم که مثلاً دلمان قرص باشد؛ نه با این نگاه که قرار است یک سرباز یا، به قول رهبری یک عماری باشیم و بیاییم در جامعه یک کاری بکنیم. کمک به انقلاب و نظام در گرو تقویت عقبه اجتماعی آرمانهای انقلاب اسلامی است. اگر برایند تحلیل سیاسی جامعه ، یک واحد افزایش پیدا کند ارزشش از افزایش تحلیل یک نفر یا یک اقلیت محدود خیلی بیشتر است.
سیاست اسلامی و حکومت دینی و نظام جمهوری اسلامی در مقام تحقق، بر همکاری آگاهانه و داوطلبانه جمهور و توده مردم متکی است و روی در مخاطب عام دارد و به همین دلیل حزب اللهی های طرفدار «جمهوری» اسلامی باید تمام تلاششان را برای «گسترش» نگرش و گرایش استقلال طلبانه مخالف استکبار انجام بدهند.
در ماجرای هسته ای اگر در جامعه درست جا انداخته بودیم که دعوا بر سر چیست، به نظرم خیلی از معادلات عوض میشد. در این مدت، کار به جایی میرسد که در عالیترین سطح؛ خود رهبری شروع میکند از تریبون عمومی توضیح دادن که ملت! شیرین کردن آب دریا هم به انرژی هستهای نیاز دارد.
بعضاً ما دنبال کُد هستیم و اینکه فلانی در بیت چه گفته، در فلان جلسه چه شد، فلان بولتن کدام خبر محرمانه را رد کرد؛ همه آگاتا کریستی و پوآرو شده ایم! بعضاً ذهنهای پلیسی–اطلاعاتی جانشین دستها و دلهای بسیجی- جهادی شده.
«من عَمِل بما عَلِم عَلَمَه اللهُ ما لا یعلم». ما اگر در آن چیزهایی که تکلیفمان مشخص است وظیفهمان را انجام بدهیم «الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا» بعد در آن چیزهایی که تکلیفمان مشخص نیست کم کم آشکار میشود؛ و برعکس وقتی در آن چیزهایی که تکلیفمان مشخص است عمل نمیکنیم و فعال نمیشویم روز به روز بیشتر گیج و سرگردان میشویم، هی مسئله برایمان بغرنجتر میشود.
کُد خدایی جریان مقابل اصولگرایی است! جریان استحاله اصولگرایی است؛ که البته نفوذ کرده و اصولگرایی را از خاصیت انداخته است و می خواهد حتی به ضد خودش تبدیل کند. دارد ریشه حزب الله را می زند، ریشه اصول محوری را می زند. ریشه تکلیف گرایی را می زند. اسم خودشان را اصولگرا میگذارند ولی محافظه کاری و مصلحت پرستی را جایگزین کردهاند. آرزویشان این است حزباللهیها را با یک سری روبات جایگزین کنند! روباتهایی که خودشان قدرت تحلیل بر اساس اصول واضح نداشته باشند و به جای آرمانها و اصول با کُدهایی که از اینها میگیرند قیام و قعود کنند. کارویژه اینها از کارانداختن جوشش های درونی و مردمی انقلاب و ایجاد اریستوکراسی جدید در دل توده های انقلابی است.
این بحث البته ظریف است و جای کار دارد و به کم کاری های تئوریک ما در حوزه جمهوریت اسلامی برمیگردد. کسی که «جمهوریت» نظام را فهم نکند یا عمیقا نپذیرد فرجامش هضم شدن در لیبرال –سرمایه داری و عملگی برای کدخداست.
کُدخداها در بزنگاهها- چه بدانند چه ندانند؛ چه بخواهند چه نخواهند- در پازل کَدخدا بازی می کنند و دور رهبری را به بهانه های واهی از نیروهای آماده خالی میکنند. هنر اینها این است که نیروهای انقلاب را از آمادگی و قدرت بسیج کنندگی دور کنند و در خلسههای شیرین پوآرویی هرز ببرند. اینها میخواهند رخوت و انفعال نفسانی خودشان را به حزب الله تسری بدهند تا از اتهام سیبزمینی صفتی و خودمحوری نجات پیدا کنند.
بله ممکن است ادعا کنند که ما داریم رهبری را نگاه میکنیم ولی نکته مهم این است که خودشان در جایی قرار می گیرند که رهبری آنها را نبیند و در محاسباتش به اینها نگاه نکند و روی اینها حساب نکند. بلکه روی نبودن اینها حساب کند! ادعا می کنند که داریم کُد می گیریم ولی در حقیقت دارند کُد می دهند که آقا روی ما حساب نکن.
در حالی که رهبری می گوید : «جدّاً دغدغه دارم»؛ اینها مشغول پا دادن برای جشن برپا کردن اند! یعنی آقا روی ما حساب نکن! ما شما را می بینیم ولی شما مبادا ما را در میدان ببینی: «قَالُواْ یَا مُوسَى إِنَّا لَن نَّدْخُلَهَا أَبَدًا مَّا دَامُواْ فِیهَا فَاذْهَبْ أَنتَ وَرَبُّکَ فَقَاتِلا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ».
کسانی که گاف هایی به این عظمت دادند، آقای مدعی! در قضیه لوزان، گاف به این عظمت دادی، برو خانهات بنشین. چطوری رویت میشود هنوز بیایی بگویی که من مفسرم من نمایاننده موضع رهبری هستم! به رهبری نگاه نکنید به من نگاه کنید!
در همین دو سه هفته اخیر، ببینید چقدر رهبری بر سیاست استکبارستیزی تأکید کردند، هم گزارههای جدید تولید کردند، هم محتوا را گفتند و هم حتی روش و لحن را در لعن و طعن آمریکا تندتر کردند. آن ماجرای لاف غریبی و … .
«و لا تکونوا کالذین قالوا سمعنا و هم لا یسمعون» میگویند آقا ما حرفهای آقا را شنیدیم ولی چیزی دستگیرمان نشد چه کار باید بکنیم؟ هنوز گیجیم! چرا؟ چون عمق ماجرا را نمی بینیم و صرفاً در یک مسئله متوقف می شویم.
این را خیلی قبلتر از اینها هم گفته ام. اگر پارادایم عوض شد، یعنی اگر شما رسیدید به اینکه باید با کدخدا کنار آمد، اگر ولایت کدخدا را پذیرفتید، اگر الف را گفتید، تا « ی» باید بروید؛ چون حق یکپارچه است.