ماهنامه صدای مردم

عدالت خواهی، آرمان خواهی، مطالبه گری

ماهنامه صدای مردم

عدالت خواهی، آرمان خواهی، مطالبه گری

ماهنامه صدای مردم
✅ماهنامه سیاسی-اجتماعی «صدای مردم»
*******************************
✅پل ایمیلی: sedayemardommag@gmail.com
✅پل پیامکی: عزیزان می توانند نظرات خود را پیرامون کیفیت و محتوای صدای مردم، به شماره 100009 پیامک نمایند.
✅شماره مرکز پخش: 09305214929
*******************************
✅ماهنامه سیاسی-اجتماعی جنوب کشور
✅صاحب امتیاز و مدیر مسئول: محمدجهانبخش
✅سر دبیر: هادی مسعودی
*******************************
✅پل ارسال هدایای فرهنگی:
6104337926885797 کارت ملت
5239091833 شماره حساب نزد بانک ملت
*******************************
✅نشانی دفتر نشریه:فارس-شیراز-بزرگراه شیراز سپیدان - نبش زیتون 11- دفتر ماهنامه ی صدای مردم
کدپستی:7194113111
*******************************
✅گستره ی توزیع: استانهای فارس-کهگیلویه و بویراحمد-خوزستان-چهارمحال بختیاری-بوشهر
*******************************
✅ما را در گوگل پلاس دنبال کنید:
ماهنامه صدای مردم: sedayemardommag
✅نشانی اینترنتی ما در گوگل:
google.com/+ماهنامهصدایمردم139413881357
✅مرورگرهای پیشنهادی برای پلاس:
Internet Explorer & Opera
*******************************
آدرس و مکان های توزیع ماهنامه صدای مردم در شیراز:

*کیوسک چهارراه ملاصدرا
*کیوسک مقابل باغ ارم
*کیوسک مقابل مسجد دانشگاه
*کیوسک واقع در خیابان انقلاب جنب نگار خانه وصال
*کیوسک واقع درچهار راه گمرک, مقابل بانک توسعه و تعاون
*کیوسک واقع در خیابان زند ابتدای خیام
*کیوسک واقع درخیابان زند ابتدای انوری
*کیوسک چهارراه ادبیات روبروری دفتر وزارت خارجه
*بیست متری سینما سعدی نبش خیابان معدل کتاب فروشی منگان(هانیوان)
*کیوسک میدان آستانه روبروی حرم سید علاءدین
و در نماز جمعه شیراز...
تبلیغات
Blog.ir بلاگ، رسانه متخصصین و اهل قلم، استفاده آسان از امکانات وبلاگ نویسی حرفه‌ای، در محیطی نوین، امن و پایدار bayanbox.ir صندوق بیان - تجربه‌ای متفاوت در نشر و نگهداری فایل‌ها، ۳ گیگا بایت فضای پیشرفته رایگان Bayan.ir - بیان، پیشرو در فناوری‌های فضای مجازی ایران
آخرین نظرات


رسول کدیور:

این بار صدای مردم، از روستای «گچی» به گوش میرسد...  

مقصدمان روستای گچی بود، 5 کیلومتری جاده کمربندی شیراز به سمت فسا. با دیدن تابلوی روستا به فرعی سمت راست رفتیم. روستایی با 3000 نفر جمعیت که شغل اصلی اهالی روستا پس از چند سال خشکسالی از کشاورزی و دامداری به کارگری تبدیل شده بود. با طی کردن جاده باریک روستا به خود روستا رسیدیم. با یکی از ساکنین و دهیار آن منطقه به صحبت نشستیم؛ ابتدا وقتی از سرکشی مسئولین و نمایندگان مجلس پرسیدیم با کنایه گفتند که هنوز موقع انتخابات نیست که بخواهند به ما سر بزنند! بعد از آن جویای مشکلات منطقه شدیم؛ همان کاری که برایش به آنجا عزیمت کرده بودیم. آن مرد زحمتکش مکانیکی، که از فرط کار و زحمت، دستانش کاملاً پینه بسته و سیاه شده بود، با صراحت و جسارتی ستودنی، اینگونه لیست مشکلات روستا را به ما گفت:

«آب روستا شور و تلخ بوده که حتی وقتی به حمام میرویم بدن شوره میزند و آب اینجا اصلاً طعم خوبی ندارد با اینکه آب شرب بوده و غیر بهداشتی نیست. خطوط تلفن روستا هر از گاهی به هم میریزد و زیر ساخت برای مشترکین جدید وجود ندارد. حمل و نقل روستا به شهر با یک خط واحد است که ساعت کاری آن تا 6 عصر بیشتر نبوده و عملاً با خراب شدن این اتوبوس مشکل رفتن به مرکز شهر پیش می آید و اتوبوسی در این مواقع جایگزین نمی شود. فاضلاب خانگی در کوچه ها رها شده در حالیکه قرار بوده سال 86 اولین روستای متصل به فاضلاب شهری باشیم، بعضی از کوچه ها آسفالت نیستند و موقع بارش با مشکل مواجه هستیم و ...»

اهالی با مشکلات حقوقی نیز روبرو هستند. اول آنکه مقداری از زمین های مردم در طرح هادی قرار گرفته که مردم نه توانایی ساخت و ساز دارند و نه توانایی خرید زمین، و نتیجه آنکه مردم سرگردانند.

دوم اینکه سال 68 شهرک صنعتی 250 هکتار از زمین های مردم راخریده و حال 23 هکتار را به طور غیر قانونی علاوه بر 250 هکتار صاحب شده است. از عجایب روزگار آنکه، اکنون با شکایات مردمی، نتیجه رأی دادگاه قلع و قمع اراضی اضافی بوده است که متأسفانه پاسگاه حکم را اجرا نمیکند! برایمان این سوال بوجود آمد که مگر میشود دادگاه رای بدهد، قاضی دستور را صادر کند اما هیچ کس نتواند یا نخواهد آن را اجرا نماید!!

روستای گچی مفتخر به مقبره دو امامزاده بزرگوار نیز هست که متأسفانه از داشتن راه دسترسی و برق و امکانات محرومند و نامه نگاری برای تخصیص امکانات در مراحل اداری مانده است.

به قصد قدم زدن در روستا و دیدن مشکلات مردم از آنها خداحافظی میکنیم. با قدم زدن در کوچه ها به یک مدرسه ابتدایی میرسیم که قدمت آن بیش از 40 سال است. از وجنات ساختمان مدرسه معلوم است  که نیاز به استحکام سازی دارد و گرنه خدا میداند با کوچکترین زلزله ای چه خواهد شد. بوی بد تعفن فاضلاب درون کوچه ها آزارمان میداد ولی انگار ساکنان دیگر برایشان عادی شده و کودکان در کوچه ها بی توجه به حشرات در هوا بازی میکردند.

در حال عکس گرفتن از کوچه بودیم که پیرمردی خوشرو از اهالی به سمت ما آمد و وقتی پی به علت حضور ما در آنجا برد، لب به ذکر مشکلات شخصی و روستائیان گشود . اقای ذوالفقاری که حال شغلش بنایی است سالها قبل گاوداری بزرگی در روستا داشته که خانواده و فرزندان خود نیز به او در این کار کمک میکردند و معیشت خود را از این راه تأمین  میکردند؛ زبان نوشتاری ما الکن است، بگذارید باقی را پای صحبت خودشان بنشینیم:

«روزی از طرف دامپزشکی آمدند گاوداری تا گاوها را واکسن بزنند. پس از مدتی برای کشتن یکی از گاوها و فروش گوشت آن به کشتارگاه مراجعه کردیم که متوجه یک غده سل در گردن گاو شدیم. به دامپزشکی مراجعه کردیم که  آنها هم پس از خونگیری از گاوها علت را، میکروب سل ناشی از سگ و موش در گاوداری دانستند در حالیکه گاوداری ما اصلا سگ و موش نداشت. خلاصه پس از آن هر از گاهی چند رأس گاو می مردند تا اینکه اکثرگاوها بر اثر بیماری از بین رفتند. دامپزشکی اعتقاد داشت که دلیل مرگ آنها موش و سگ بوده ولی ما مطمئنیم که پس از واکسیناسیون گاوها این مشکل پدید آمد. در ابتدا مسئولان اداره دامپزشکی قول مساعدت و یاری دادند که آنها هم پس از مدتی دیگر جواب سر بالا تحویلمان میدادند. بعد ها معلوم شد که این میکروب در گاوداری های استان فارس و اصفهان نیز بوده پس نمی شود گفت که دلیل سگ و موش بوده است. پس از آن معیشت خانواده من با مشکل مواجه شد و فرزندانم دیگر از ادامه تحصیل در دانشگاه بدلیل مشکل مالی کناره گیری کردند. من هم آنقدر به ادارات مراجعه کرده بودم که دیگر دچار افسردگی و بیماری اعصاب شده و مجبور شدم دیگر پرونده را ادامه ندهم و آنها را به خدا واگذار کردم . اما حال دوباره با گرفتن وام از اول شروع کرده ایم و دوباره گاوداری را راه انداخته ایم.»

ظاهراً این روستا  نیز از دست سوداگران زمین در امان نمانده است!

نکته قابل توجه آنکه؛ وجود شهرک صنعتی و کمربندی شیراز باعث ورود مافیای زمین به روستا شده که با اجیر کردن چند واسطه به دنبال خرید زمین های مردمند که البته مردم هنوز به آنها جوابی نداده اند.

اقای ذوالفقاری در آخر بخشی از دلنوشته خویش را که از سالها قبل درذهنش دارد را برای ما میگوید . پیرمردی با سواد پایین اینگونه ادبی جملات را بیان میکند. ادبیات این پیر، ما را به یاد سلف و گذشتگان مبارزمان انداخت، گویی این مرد در طول زمان دستخوش تغییرات و حوادث نشده و هنوز انقلابی باقی مانده ست؛ ادبیات ایستادگی و حماسی اش ما را به وجد آورد؛  به قول خودش اسم گفته اش ظالم و مظلوم است:

« چندساله بودم که در گذرگاه زحمتکشان، سگ زنجیری ارباب را دیدم که چگونه با دستان نامحرمش همه زن ها و مردان زحمتکش را مورد جستجو قرار می داد که مبادا خوشه ای از زحمت های چندین ماهه خود را به خانه برند. در خرمن گاه ، ارباب ستمکار را دیدم که چگونه زحمت یکساله زحمتکشان را به یغما می بُرد و با غرور و تکبر، خود را صاحب مال و جان و ناموس مردم می دانست. زحمتکشان دلشکسته را دیدم که با دستان خالی و چشمانی پر از اشک به سمت خانه روانه میشدند و دست ها را بالا برده که خدایا این خانه ظلم را خراب کن... سالها گذشت تا اینکه به برکت انقلاب اسلامی خانه ظلم فروریخت و نوبت مستضعفان رسید اما گرگ ها در لباس میش در آمدند و با حیله و نیرنگ و ترفند های گوناگون چند نفری از انسان های ضعیف و خودفروش را با چند هکتار زمین خریدند و ایجاد تفرقه کردند و نگذاشتند مردم مظلوم صاحب آب و خاک خویش شوند. حرامی های دیگر نیز با خرید و فروش عرق و مواد مخدر زندگی خود را تأمین میکردند اما آیا این تهاجم فرهنگی را مالکین غاصب به مردم تحمیل نکردند؟ آیا این حرامی ها که مواد مخدر و عرق های نجس را توزیع کردند و انهایی که مصرف کردند تهاجم فرهنگی را رواج نمیدهند؟ همه آن حرامی ها به یک بی نظمی خاص احتیاج دارند که زندگی زشت خود را ادامه دهند...»

این روستا، تنها نمونه ای از روستاها و مناطق محرومی است که با وجود آنکه فاصله آنان تا شهرکوتاه و به چشم نیامدنی است اما سیاست های اعمالی از جانب مسئولین عموماً ناظر به برخی مناطق خاص در شیراز بوده؛ مناطقی که توجه بیش از اندازه متولیان امر موجب تراکم امکانات در یک نقطه و نبود امکانات در دیگر نقاط شیراز شده است. فراموش نکنیم حکایت توزیع ثروت و امکانات در یک جامعه اسلامی، همانند حکایت جاری شدن خون در تمام رگ های بدن آدمی است؛ اگر روزی در یکی از نواحی بدن خون جمع شود و به بقیه نقاط سرایت نکند، می گوییم بدن مریض شده است؛ وجود اینگونه مناطقِ محروم از برخی امکانات اولیه در شیراز، آلارم و زنگ خطری به همه مسئولین مربوطه است؛ زنگ خطری که با تمام اندام و قواره خود این گزاره را دائماً در حال تکرار است: « باور کنیم، شهر ما مریض است».

باید باور کنیم، که اینجا، شیراز، سومین حرم اهل بیت نیست، اصولاً این تعبیر، تعارفی بیش نیست؛ اینجا، شیراز، باید تبدیل به سومین حرم اهل بیت شود؛ نیست باید بشود؛ تکرار کنیم، نیست باید بشود، نیست، باید بشود، نیست نیست نیست...

در آخر این جمله امام روح الله را که زنگ خطری برای همه مسئولین است، هشداری برای تمام دلسوزان و انقلابیون می باشد را گوشزد می کنیم: « اگر مشکل فقر حل نشود، انفجاری رخ می دهد که اسلام هم جلودارش نخواهد بود».

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی